روابط انسان ها انواع مختلف دارد. برخى از رابطه ها مسؤول اعتبارى و قراردادى است و تنها براى حل مشكلات و سهولت در امور زندگى ايجاد گرديده است. رابطه يك مسؤول و افراد زير دستش اين گونه است؛ يعنى امرى قراردادى است و از نظر وجودى در ذات طرفين تأثيرى ندارد؛ به عبارت ديگر، فردى كه رئيس يك اداره يا مؤسسه مى شود، اين عنوان بر واقعيت وجودى و مايه هاى درونى اش چيزى نمى افزايد و حتى گاه جاى طرفين در اين رابطه عوض مى شود و رئيس زيردست و زيردست رئيس مى گردد.


      گاه رابطه واقعى و تكوينى است و قرارداد دو طرف هيچ تأثيرى در آن ندارد. اين نوع رابطه تحت اختيار و انتخاب دو طرف نيست؛ رابطه اى وجودى است كه سهم وافرى از حقيقت و واقعيت دارد. رابطه بين پدر و مادر و فرزندان از اين قبيل است؛ يعنى در تكوين ريشه دارد و منشأ آثار بسيارى مانند محبت و علاقه و ظهور عواطف و احساسات است. اين گونه رابطه هاى حقيقى، سرچشمه بسيارى از زيبايى ها و خلاقيت ها و صفات عالى انسانى و خدايى است. دخترى كه شايد در منزل پدر چندان احساس مسؤوليتى نداشته باشد؛ بسيارى اوقات بر طبل تنبلى و بى عارى مى كوبد و خود را مهمان دائمى خانواده تصور مى كند، پس از ازدواج هنگامى كه در نيمه شب صداى گريه نوزاد دلبندش را مى شنود، سراسيمه از خواب مى پرد و سختى بى خوابى را از ياد برد.


      رابطه بين انسان و خالق هستى از نوع رابطه هاى اصيل و استوار است، در اعماق جان و فطرت دارد و بر قلب و روح انسان خيمه زده است؛ رابطه اى بر اساس شوق خالق متعال به مخلوقش و احتياج بنده ضعيف به خداى غنىّ و عزيز مى باشد:


      سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟

ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود


      در حديث قدسى آمده: «لو علم المدبرون كيف اشتياقى بهم لماتوا شوقاً؛ اگر بندگانى كه به من پشت كرده و از من روى برگردانيده اند، مى دانستند چقدر مشتاق آن هايم، از شدت شور و شوق جان مى سپردند».


      البته رابطه خداوند و همه بندگان يكسان نيست و در برخى موارد قوى تر و محكم تر است؛ يعنى خداوند به بندگانى كه بيش از ديگران آداب بندگى و رسم تقوا و عبوديت را مراعات مى كنند، لطف و عنايت ويژه دارد با آن كه لطف او گسترده و فراگير است و همه مخلوقات زير چتر لطف و رحمت او قرار دارند. رابطه اولياى خداوند متعال و پيروان و شيعيان آن ها نيز سايه اى از همان رابطه عميق بندگان و خداوند است. اين رابطه معنوى و استوار براى كسانى كه از چارچوب اين رابطه بيرونند به خوبى قابل درك نيست.


      در فرهنگ شيعه، رابطه امام معصوم و شيعيان ازلى است و عمقى به ژرفاى دريا و لطافتى به نرمى نسيم بهارى و ثمرى به شيرينى بهشت دارد. در حديثى از حضرت صادق(ع) مى خوانيم: «رحم الله شيعتنا! خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا، يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا؛ خداوند شيعيان ما را مورد لطف خاص خويش قرار دهد. آن ها از زيادى سرشت ما خلق شده اند و وجودشان را با آب ولايت ما سرشته اند و [به همين دليل ] در شادى ما شادان و در غم و غصه ما غمناكند».


      اين رابطه رابطه اى بس عميق و دقيق است كه روح ائمه(ع) را به روح شيعيانشان پيوند زده، به گونه اى كه غم و شادى هر كدام در ديگرى اثر مى گذارد؛ هر كدام به عالم روح ديگرى نفوذ مى كند و از آن اثر مى پذيرد. يكى از شيعيان حضرت على(ع) به نام «رميله» چنين مى گويد: من دچار تبى شديد شدم. هنگامى كه از شدت آن كاسته شد، غسل كردم و براى رسيدن به ثواب نماز جمعه و درك فضيلت نماز با مولايم على(ع)، به مسجد آمدم.

 زمانى كه حضرت(ع) به منبر شتافت و مشغول سخنرانى شد، دوباره تبم شدت يافت. بعد از نماز به ديدار على(ع) رفتم. حضرت علت بيمارى و ناراحتى ام را پرسيد و من توضيح دادم. حضرت فرمود: اى رميله، هر مؤمنى كه بيمار مى شود، ما نيز بيمار مى شويم و حزن و اندوه او ما را محزون و غمناك مى سازد و هر دعايى كه مى كند ما به دنبالش «آمين» مى گوييم و اگر دعا نكند ما برايش دعا مى كنيم.


      اين ارتباط مقدس و عميق، ارواح اولياى الاهى و شيعيانشان را به منزله روح واحد قرار داده و چنان آن ها را به هم پيوسته كه ابوبصير، از ياران حضرت صادق(ع)، مى گويد: در مجلسى از حضرت(ع) پرسيدم: گاهى بدون علت خاص دچار غم و غصه يا سرور و خوشحالى مى گردم، علت چيست؟

حضرت(ع) در پاسخ فرمود: «انّ ذلك لحزن و فرح يصل اليكم منّا اذا دخل علينا حزن او سرور كان ذلك داخلاً عليكم لانّا و انتم من نور الله عزّوجلّ؛ اين حزن و شادى كه گاه سراغ شما مى آيد اثر آن غم و سرورى است كه در ما ايجاد مى گردد؛ و چون ما و شما هر دو از نور خداوند متعال خلق شده ايم، اين حالات ما در شما نيز اثر مى گذارد».


      بنابراين، مى توان گفت هنگامى كه ما به ياد اولياى الاهى و عظمت و بزرگوارى آنان مى افتيم يا مصيبت ها و غم هاى آن ها را به ياد مى آوريم و قلبمان متوجه آنان مى گردد و درياى دلمان به موج مى افتد و آسمان قلبمان ابرى و جويبار چشممان پر از گوهرهاى پربهاى اشك مى گردد، در اثر همان پيوند شديد روحى بين ما و آن ها است و در واقع عنايت و مهر آن ها به ما رانشان مى دهد؛ يعنى با لطف و توجه آن ها آن رابطه عميق كه شايد مورد غفلت ما قرار گرفته و قدرى مخفى شده دوباره خود را آشكار مى سازد و حالات ما واكنشى در برابر لطف و عنايت و فقيرنوازى آن ها است.


      البته بايد زمينه اين لطف و عنايت را خود فراهم سازيم و با شخم زدن زمين سخت دل، موقعيتى مناسب براى رشد بذر محبت آن ها پديد آوريم تا اين بذر به درختى تناور تبديل گردد؛ به بار نشيند و ميوه هاى شيرين محبت و ولا و اطاعت به ما ارزانى دارد.
      ما بايد با كم رنگ كردن حجاب ها و غفلت ها و آماده ساختن خانه دل براى پذيرايى از محبت و عنايت آن ها به استقبال لطف و توجه آن ها رويم و خود را در برابر وزش نسيم هاى رحمت وجود آن ها كه پرتوى از رحمت و كرم الاهى است، قرار دهيم و مشام جان را از شميم محبت و ولاى آن ها عطرآگين سازيم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :