بسم اللّه الرحمن الرحیم
هر که دید از آل پیغمبر (ص) اثر
جای پای جمله شان بگذاشت سر
شربتی کز دستشان نوشیده شد
تا ابد شیرینی اش در کام بُد


شربت دیگر کسان، فرداست زهر
بدء آن خیر و نهایت شر و قهر
از تنفس پی به صاحب می بری
قطع آن دیدی ز عبرت بگذری
ای خدا! واضح مرا مشکل مدار
مشکلات دهر بر من سهل دار
چون که در دست تو باشد کن فکان
چون به دیگر سو روم در هر زمان؟
گر فراموشم بداری خویش را
یاد چیزی کی کند دردم دواء؟
از مناجاتم اگر کردی برون
کی سعیدم می نمایی از درون؟
گر به من کردی جهنم را محل
گویم: ای اهل جهنم! لاحیل
من خدایی غیر حق نشناختم
با شماها در جهان ننواختم
دوست بودم با همه یاران حق
دشمن بدکار و بدداران حق
روسیاهی در عمل این جا براند
نقطه بیضاء من در جا بماند
گرچه من این جا سیه رو آمدم
متصل با حبل مولایم شدم
من نگفتم: روسفیدم در جهان
نامه ام نبود سیه با این و آن
صاحب ودّی بدم چون مو دقیق
هم چون بودم با اودّائش رفیق
چشم من با دشمنان، روحم لطیف
من نبودم خار ره سر هر شریف
حالیا! در دوزخم بگذاشتی
ساقیا! هر تلخ، شیرین داشتی
چون ز دستت آب ریزی بنگرم
بنگرم دست تو، آبش ننگرم
گفت لقمان: تلخ، شیرین شد مرا
چون ز دست منعمم دیدم ورا
ناخنی از دست تو در لقمه ای
گر ببینم باشد احلی طعمه ای
چند پرسی: تلخ بُد یا خوشگوار؟
نیست تلخ ار می رسد از دست یار
گرچه در یاری دروغم داخل است
با دروغ دوستان کالغافل است
گر بگویی: دوستی کامل نبود
گویمت، سلمان و بوذر دل که بود؟
گر تو را باب لقائش باز شد
»
یبصر ویسمع به« آغاز شد
در نمازت خویش را بیرون نما
اجنبی را ره مده در این سرا
تا بفهمی معنی «لاحول» را
کالعدم بینی تو صاحب قول را
از تجلّی غیر لفظ آشکار
آشکارا گر بدیدی تاجدار
عشق آن باشد که در آب فرات
تشنه تر بینی تو نور کاینات
عشق آن باشد که در میدان جنگ
خود برهنه سازد از هر لبس و رنگ
عشق آن باشد که می برّید دست
دید چون یوسف (ع) ز خودبینی برست
عشق آن باشد که چون تیری کشند
بی خبر باشند غرق مهوشند
عشق آن باشد که از تکرار ذکر
بشنود مذکور ذاکر شد به سفر
آن که در هر حال، برهانش بدید
غیر او نزدش سیه بُد یا سفید
زشت و زیبا در قبالش بی جلال
لایقاس، ور بود یوسف جمال
متّکی بر نور او، مسرور شد
آمن از نزدیک و از هر دور شد
هر که از قرآن و عترت دور شد
از حظوظ آدمی مهجور شد
گر تو را تمثیل باشد رهنما
عترت و اعداء مثالش را گشا
جمع عترت بر مثال انبیا
دیگران فرعون و جمع اشقیا
خود بده انصاف در این فرقتین
قلب سالم چه بگیرد؟ بین بین
یا بگو: فرعونیم همکار او
یا بگو با موسیم(علیه السلام) هم یار او
یا بکن کاری که فرعونش فزود
یا بکن کاری که موسی(علیه السلام) می نمود
قصد با عزم و اراده اعتقاد
قابل عفو است فعلش کم زیاد
دوستی با نوریان، جذبی به نور
دوستی با ناریان، ویل و ثبور
با معاوی گر شدی چون امس غد
با علی(علیه السلام) اندر بهشتی بی مردّ
این هم آمد اختصاص اهل حق
دفتر ایمان به ما داد این ورق






نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :