بدون ترديد از سويي شناساندن حضرات معصومين علیهم السلام براي نسل نو بر مبلّغان و متوليان فرهنگ ديني امري شايسته و ضروري است، و از سويي ديگر نامها و القاب آن گراميان حكايت گر برخي از ويژگيهاي زيباي اخلاقي و اجتماعي آنان مي باشد...

و امّا علّت ناميده شدن امام دهم، علي بن محمد علیه السلام به نقي، برخي گفته اند: «حضرت ابا الحسن علي بن محمد علیه السلام به نقي نامگذاري شد، به خاطر نقاء و حسن باطنش.» (1)
امام علي النقي علیه السلام را «هادي» نيز مي گويند؛ زيرا كه آن گرامي در دوران امامت خود بهترين راهنماي مردم بود. در اينجا به يك مورد از روشهاي هدايتگرانه آن گرامي اشاره مي كنيم:

بهترين شيوه راهنمايي مردم
روزي «محمد بطحايي» - كه از خاندان ابو طالب؛ ولي از پيروان بني عباس بود – از حضرت هادي علیه السلام نزد متوكل بدگويي كرد و گفت: در خانه او اموال و سلاح است. متوكل به «سعيد حاجب» دستور داد كه شبانه به منزل آن حضرت هجوم برده و تمام اموال و سلاحهايي را كه در خانه او يافت مي شود، براي وي بياورد. «ابراهيم بن محمد» اين واقعه را از زبان سعيد حاجب چنين نقل مي كند:
شبانه به سراي امام هادي علیه السلام رفتم. نردباني همراه داشتم. به وسيله آن خود را به بالاي بام خانه رساندم و در تاريكي از پلكان فرود آمدم. نفهميدم چگونه به صحن خانه رسيدم كه ناگهان آن حضرت مرا از درون خانه صدا كرد و فرمود: «سعيد! همان جا بمان تا برايت شمع بياورند!» مدتي نگذشت كه برايم شمعي آوردند و من به صحن منزل رفتم. آن حضرت با كلاه و رداي پشمين بر تن روي سجاده اش كه بر حصيري پهن بود، رو به قبله نشسته بود. به من فرمود: «اين اتاقهاست، برو بگرد.» وارد اتاقها شدم و آنها را مورد بازرسيث قرار دادم و چيزي در آنها نيافتم. تنها كيسه زري ديدم كه به مُهر مادر متوكل ممهور بود، و كيسه هايي نيز يافتم كه از همان مهر داشتند. امام هادي علیه السلام فرمود: «اين سجاده!» سجاده را بالا زدم، شمشيري يافتم كه غلاف نداشت. من نيز كيسه ها و شمشير را برداشته، براي متوكل بردم.
چون متوكل به مهر مادرش بر روي كيسه نگريست، كسي را در پي او فرستاد، مادرش نزد او آمد. متوكل درباره آن كيسه ها پرسيد و مادرش پاسخ داد: من به هنگام بيماري تو نذر كردم كه اگر بهبودي يابي، ده هزار دينار براي حضرت هادي ببرم و اين دينارها همان است. چنان كه مي بيني امام حتي كيسه ها را باز هم نكرده است!!
متوكل كيسه آخر را گشود، در آن چهارصد دينار بود. آن گاه دستور داد كه كيسه ها را پيش كيسه هاي ديگر ببرند و با دينارهايي كه در آنها بود، به علاوه شمشير به امام هادي علیه السلام بازگردانند.

وي مي گويد: من كيسه ها را به همراه شمشير دوباره باز گرداندم. از امام خجالت مي كشيدم، از اين رو به حضرت عرض كردم: سرورم! بر من گران بود بدون اجازه شما وارد خانه شوم؛ اما چه كنم كه مأمور بودم. امام فرمود: «آنان كه ستم كردند به زودي خواهند دانست كه بازگشت شان به كجا خواهد بود.» (2)

پی نوشت :

1) اعلام الوري بأعلام الهدي، ص 355.
2) شعراء/ 227. بحار الانوار، ج 50، ص 199 و 200



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :