درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 155
بازدید دیروز : 173
بازدید هفته : 328
بازدید ماه : 1359
بازدید کل : 60414
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









ن هنگام که حسین(ع) به شهادت رسید، فرشتگان با اشک و آه گفتند: آیا نمى‌نگرى که با بنده برگزیده تو چه مى‌کنند؟... خداوند به فرشتگان فرمود: با این شخص ایستاده(قائم) از آن‌ها انتقام مى‌گیرم.

 

از جمله اسامی و القاب حضرت ولیعصر ارواحناه فداه «بقیة الله» است که آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «امام المهدی(عج) موجود موعود» به علت انتساب این نامگذاری اشاره می‌کند که در ادامه می‌آید:

وجود مبارک حجت بن الحسن(عج) داراى القاب و اسامى متعددى است که هر یک وجه خاصى از آن ذات کریم را بیان مى‌دارد. از القاب مشهور حضرتش مى‌توان به «قائم» اشاره‌اى ویژه داشت، زیرا این نام مبارک در روایاتى آمده است که گویاى سرّ لطیفى است. براى تسمیه آن پیشواى منتظر به قائم وجوه متعددى ذکر شده که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود:

١ . از حضرت باقر(ع) پرسیدند: مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: آرى! گفتند: پس چرا تنها دوازدهمین شما به این نام، نامیده شد؟ فرمود: آن هنگام که جدّمان حسین(ع)به شهادت رسید، فرشتگان با اشک و آه، ضجه‌زنان گفتند: اى اله و اى سید ما! آیا نمى‌نگرى که با بنده برگزیده و فرزند برگزیده تو چه مى‌کنند؟ خداوند به آنان چنین وحى کرد: اى فرشتگان من آرام باشید! به عزّت و جلالم سوگند! حتما از آن‌ها انتقام خواهم گرفت، هر چند مدت‌ها بگذرد، آن‌گاه پرده را کنار زد و امامان پس از حسین(ع) را به فرشتگان نمایاند، در میان آنان یکى ایستاده بود و نماز مى‌خواند، پس خداوند به فرشتگان فرمود: با این شخص ایستاده (قائم) از آن‌ها انتقام مى‌گیرم.(۱)

٢ . بر اثر غیبت طولانى، یاد آن وجود مبارک از خاطره بسیارى از افراد محو و فراموش مى‌شود و آن‌گاه حضرتش پس از این فراموشى ناگوار قیام مى‌کند.(۲)

٣ . او را از آن جهت قائم نامیدند که قیام به حق او در میان قیام ائمه دیگر که همگى قائم به حق بودند از ویژگى خاصى برخوردار است: «سمّی بالقائم لقیامه بالحق».(۳) در ویژگى قیام آن حضرت روایاتى هست از جمله حضرت عبد العظیم حسنى(ع) مى‌گوید که به امام جواد(ع) عرض کردم که آرزو مى‌کنم قائم آل محمد شما باشید و عدل و داد را در زمین بگسترانید. امام جواد(ع) فرمود که همه ما قائم به امر خدا و هدایت‌کننده به دین او هستیم، امّا آن قائم که خداوند با او زمین را از اهل کفر و عناد در برابر حق پاک مى‌کند و از عدل و داد پر مى‌سازد، من نیستم، او همان است که ولادتش از مردم مخفى و شخصش غائب مى‌شود . . . هم‌نام و هم کنیه رسول خداست...(۴)

نیز حضرت عبد العظیم مى‌گوید: تصمیم داشتم این مطلب را از حضرت جواد الائمه(ع) بپرسم که ایشان فرمود: قائم ما مهدى است که حتماً در غیبت به سر خواهد برد و باید منتظر ظهور آن حضرت بود و پس از ظهور باید از وى اطاعت کرد.(5)

این لقب، تنها به امام عصر(عج) تعلق دارد، گرچه قبلاً گفته شد که قیام به قسط از شرایط عمومى امامت معصومان است.(6) امّا لقب پرافتخار «قائم» از القاب اختصاصى حضرت بقیةاللّه است و تنها آن حضرت به‌ عنوان «قائم آل محمد» شناخته مى‌شود: ان أدرکت القائم من آل محمد نصرته(7)، و منّا المصطفى و المرتضى و منّا یکون المهدی قائم هذه الأمة(8)، به گونه‌اى که به شیوه‌اى پسندیده مرسوم شده است که هنگام ذکر این نام شریف شنوندگان به احترام آن حضرت و به یاد او قیام مى‌کنند.

*پی‌نوشت‌ها:

١ ) . علل الشرایع، ج  ١ ، ص  ١٩١ - ١٩٢ ؛ بحار الانوار، ج  ۴۵ ، ص  ٢٢١  و ج  ۵١ ، ص  ٢٨ - ٢٩ .

٢ ) . کمال الدین، ج  ٢ ، ص  ۵٠ ؛ بحار الانوار، ج  ۵١ ، ص  ٣٠ .

٣ ) . الارشاد، ج  ٢ ، ص  ۴٩ - ۵٠ ؛ بحار الانوار، ج  ۵١ ، ص  ٢٨٣ .

4 ) . کمال الدین، ج  ٢ ، ص  ۴٩ - ۵٠ ؛ بحار الانوار، ج  ۵٢ ، ص  ٢٨٣ .

5 ) . کمال الدین، ج  ٢ ، ص  ۴٩ .

6) . الارشاد، ج  ٢ ، ص  ٣٩ .

7) . المحاسن، ج  ١ ، ص  ٢٨٧ ؛ بحار الانوار، ج  ۵٢ ، ص  ١٢۶ .

8) . کفایة الاثر، ص  ٢٩٨ ؛ بحار الانوار، ج  ۴۶ ، ص  ٢٠٢ .




برچسب ها :

چرا باید اسم فرزندانمان را از اسم‌های اسلامی بگذاریم؟
جوابی که استاد مطهری به این سؤال این است: می‌دهند: یکی از شعارهایی که متأسّفانه جامعه ما تحت تأثیر غرب‌زدگی، دارد از دست می‌دهد، مسئله نام‌گذاری است. هر ملّتی اسم‌هایی دارد که روی فرزندان خود می‌گذارد، اسم‌هایی که مخصوص خود آن ملّت است. رابرت اسم ما نیست، اسم دنیای مسیحیّت است. ما مسلمانیم، اسلام خودش اسم دارد و اساساً دستور دارد. دستور اسلام این است که نگذارید اسم‌های اسلامی فراموش شود. با کمال تأسّف، یکی از مظاهر تجدّد در جامعه فعلی ما این است که یک حسّی در میان بعضی طبقات ما، به خصوص در میان بعضی از خانم‌ها پیدا شده که خیال می‌کنند  اسم‌های اسلامی دیگر کهنه شده است به طور مثال خیال می‌کنند که اگر اسم فرزندشان را حسن یا حسین بگذارند(با اینکه ایمان به امام حسن و امام حسین دارند)، یا اسم بچّه‌اشان را علی، احمد، مصطفی، مرتضی، ابوالقاسم، رضا، کاظم، صادق، باقر و اسم‌های انبیا: ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، موسی و عیسی بگذارند، به شخصیّت فرزندشان ضربه وارد می‌شود که مثلاً اینها دیگر کهنه شده و البتّه توجیه می‌کنند که مانعی هم ندارد، مسلمانی که به این حرف‌ها نیست، حالا من به جای این اسم‌ها می‌آیم اسمی مثلاً از گبرهای 3 هزار و 4 هزار سال پیش می‌گذارم، عیبی ندارد. خیر. عیب دارد مسلمانی شوخی‌بردار نیست. اسلام به ما نیاز ندارد که بخواهد با ما صلح و مصالحه کند که حالا از این یکی گذشتم. یا ما باید مسلمان باشیم و شعارهای اسلامی را که اعلام وابستگی ما به اسلام است، حفظ و نگهداری کنیم یا باید از اسلام استعفا بدهیم. از دست دادن تدریجی شعارها باعث می‌شود که بعد خود محتوا را از دست بدهیم. وقتی اسم‌های اسلامی فراموش بشود، اسلام نیز به مرور زمان فراموش می‌شود. من هم قبول دارم ماهیّت و واقعیّت اسلام هرگز به این مطلب نیست که من اسمم حسن باشد یا کامران. آن‌ قدر اشخاصی بوده‌اند که اسمشان حسن و حسین و احمد بوده که کمر اسلام را شکسته‌اند. ممکن است اسم من یک اسم غیر اسلامی باشد ولی عملاً من مسلمان واقعی باشم. من منکر این مطلب نیستم؛ نمی‌گویم هر کسی با اسم مسلمان می‌شود و هر کسی با اسم از اسلام خارج می‌شود؛ ولی عرض می‌کنم که این خودش یک حسابی است در دنیای اسلام. ما باید این اسم‌ها را به عنوان نماد و شعائر اسلام حفظ کنیم تا محتوا و اصل را از دست ندهیم. به طور مثال نام بابک، اگر ما اسم فردی را که در طول تاریخ از او جز دشمنی و کینه نسبت به اسلام چیز دیگری سراغ نداریم و هیچ فضیلتی در او نمی‌بینیم، جز اینکه با مسلمانان می‌جنگیده، روی فرزندمان بگذاریم، میوه دل ما فردا بزرگ می‌شود، با خود می‌گوید اسم دوستانم را حسن، حسین، عبّاس، علی و مرتضی گذاشته‌اند، اسم من هم بابک است؛ من هم بروم سراغ هم اسم خودم، ببینم او کیست؟ وقتی می‌رود سراغ او می‌بیند در زندگی آن آدم از نظر انسانی چیزی نیست و جز جنایت و مبارزه با اسلام چیز دیگری وجود ندارد. به دروغ از او تعریف می‌کنند، می‌گویندبابک با اعراب می‌جنگید، کجا بابک با اعراب می‌جنگید؟! بابک با ایرانی‌ها می‌جنگید نه با اعراب، بابک را ایرانی‌ها کشتند و 250 هزار کشته‌ دادند، عرب که اصلاً یک نژاد کوچکی بود و افراد زیادی نداشت. سردارشان یک ایرانی به نام افشین بود که با بابک می‌جنگید، نفراتش هم همه ایرانی بودند، تاریخ را شما بخوانید! می‌بینید شعارها ایرانی است، اسم‌ها همه ایرانی است، ایرانی‌هایی که با بابک می‌جنگیدند، گرزی داشتند که اسمش را گذاشته‌اند کافرکوب.
بابک با اسلام و مسلمانان می‌جنگید، با عرب‌ها نمی‌جنگید، عربی در کار نبود. معتصَم خلیفه بود؛ ولی او که با معتصم نمی‌جنگید. اگر ایرانی‌های مسلمان، بابک را یک عنصر ضدّ اسلامی تشخیص نمی‌دادند که با او به نفع معتصم نمی‌جنگیدند، ایرانی‌ها از معتصم نهایت تنفّر را داشتند، ولی حاضر نبودند به قیمت جنگیدن با معتصم‌ها بیایند بابک‌ها را تأیید کنند. می‌دیدند اگر امر دائر بشود میان بابک و معتصم، باز معتصم از بابک بهتر است. بچّه‌ای بزرگ می‌شود؛ در حالی که می‌بیند اسمش بابک است. طبعاً در او یک احساس علاقه‌ای نسبت به هم اسمش پیدا می‌شود و بسا هست که بعد، همین اسم‌گذاری‌، این بچّه را منحرف کند یا می‌بیند اسمش اسم یک گبر آتش‌پرستی است که در چهارهزار سال پیش وجود داشته است. شعائر اسلام که شوخی‌‌بردار نیست. اسلام است. ما باید شعارهای اسلامی را اگر اسلام را می‌خواهیم باید شعارهایش را هم حفظ کنیم... اگر نمی‌خواهیم حساب دیگری است. من با کسانی حرف می‌زنم که مسلمانند و از روی غفلت، چنین کارهایی را می‌کنند. می‌خواهم از غفلتشان خارج بشوند. حال اگر کسی مسلمان نیست و با اسلام ضدیّتی دارد، ما با آنها منطق و سخن دیگری داریم.




برچسب ها :

از جمله القاب امام عصر (ع) ربیع الأنام (بهار مردمان ) و نَضره الأیّام (سرسبزی دوران) است. با تفکر و اندیشه در این القاب زیبای حضرت، می توان به چند مشخصه ی یک خانواده مهدوی دست یافت: ...


1. شادابی:
همانطور که فصل بهار، فصلی آکنده از شادابی،طراوات و نشاط برای طبیعت است، لقب زیبای «ربیع الأنام»، به معنای پیام آور شادابی و سرور برای دلهای مردمان است؛ به همین مناسبت یک خانواده ی امام زمانی لازم است با حاکم کردن نام و یاد آن حضرت بر فضای خانه و بهره مندی از برکت انس با ایشان، محیطی سرشار از نشاط، بالندگی و سرور بیافرینند.

2. تعادل و توازن:
یکی از ویژگیهای بارز فصل بهار، برقراری تعادل در هوا و شرایط زیست محیطی است از این رو یک خانواده مهدوی لازم است با تقویت ارتباط با بهار عالم هستی یعنی امام زمان (ع) شرایطی متعادل، متوازن و به دور از هر افراط و تفریطی را در خانه برقرار سازد.

مشخصات یک خانواده ی بهاری متعادل:
* اعضاء نه سرد مزاج و بی عاطفه اند و نه وابسته و احساسی.
* فضای حاکم بر گفتمان خانوادگی، فضایی آرام، متعادل و چون نسیمی روح افزاست.
* غلو، تندروی یا کندروی در اعمال، اخلاق و عقاید به چشم نمی خورد.
* توازن در رسیدگی به همه نیازمندی های جسم، روحی، عاطفی و روانی در کنار هم بدون اینکه بُعدی از زندگی بُعدی دیگر را تحت الشعاع قرار دهد.

3. تحول در رشد:
فصل بهار، هنگامه حرکت، متحول شدن طبیعت و آغاز رشد، خیزش و شکوفایی است، یک خانواده مهدوی، با الهام از حضور بهاری امام عصر (ع)، همواره در مسیر رشد، شکوفایی، تکامل و تکاپو گام برمی دارد و از هر گونه رکود، تنبلی و توقف به دور می باشد.
اعضای یک خانواده امام زمانی دارای افکاری زاینده و اعمالی زیبا و تماشایی بوده و از پوچ گرایی، ابتذال و موانع رشد منزه می باشند.

4. حیات آفرینی:
بهار فصل حیات بخشی، آفرینش زندگی و تولد دوباره ی هستی است، فصلی که روح زندگی در کالبد طبیعت دمیده می شود. خانواده های مهدوی با الهام از بهار دلها، فضای خانه را به عطر وجود او معطر می نمایند.
اعضای یک خانواده مهدوی چون گلهایی که در دامن فصل بهار شکوفا می شوند، در دامن پر مهر امام عصر خویش، به تولدی دوباره دست می یابند و این زندگی بالنده را به دیگران نیز تزریق می نمایند.
خانواده های امام زمانی با عنایات خاص حضرت و با اجابت دعوت ایشان، از حیاتی طیبه برخوردار می شوند، همانگونه که قرآن می فرماید:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ....(1)
«ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را حیات می بخشد...»

5. باران زایی:
از ویژگیهای فصل بهار، نزول رحمت واسعه ی الهی و باریدن باران است. اعضای یک خانواده ی مهدوی در ارتباط با بهار هستی آفرین، امام عصر (ع)، به لطافت و صفایی چون بهار دست می یابند و در سوز و گداز و مناجاتشان با خداوند چشمانی بارانی دارند. آنان در لحظه لحظه ی عصر انتظار، با قطرات زلال اشک خویش، دل خویش را بهاری می کنند.
حضرت علی (ع) می فرمایند:
(بکاءُ العیون و خشیه القلوب من رحمه الله تعالی ذکرهُ فاذا وجدتموها فَاغتَنمُوا الدّعاءَ.(2)
«اشک چشمها و ترس دلها نشانه ی رحمت الهی است. پس هرگاه این دو را در خود یافتید دعا را غنیمت بشمارید.»
مرتبطین با امام زمان (ع)، از شقاوت و علائم بدبختی به دورند که یکی از نشانه های آن فقدان اشک چشم است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
(مِن عَلامات الشَّقاء جُمودُ العین.) (3)
«از نشانه های شقاوت و بدبختی، خشکیدگی چشم است.»
در دعای شریف ندبه می خوانیم:
(هَل مِن معینٍ فَاُطیلَ مَعهُ العَویلَ و البُکاءِ...)
«آیا یاوری هست که نزد او ناله و گریه را طولانی کنم.»

6. برکت و رحمت:
فصل بهار فصل سودبخشی و رحمت آفرینی است. خانواده های امام زمانی به برکت وجود حضرت و دعای خیر ایشان، همواره در برکت و رحمت الهی غرقند. آنانی دارای عمری با برکت، رزقی با برکت، دوستانی با برکت و زندگی مبارکی هستند و برای دیگران نیز سبب برکت و خیر می باشند.
در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
(... و ما خَصَّنا بِه مِن وَلایتکُم طِیباً لِخَلقِنا وَ طَهارَهً لأنفُسِنا و بَرکَهً لَنا...) (4)
« و همچنین آنچه را از دوستی شما برای ما مخصوص داشته، همه ی اینها موجب پاکی اخلاق ما و پاک شدن وجود ما و سبب برکت برای ماست...»
امام صادق (ع) در حدیثی می فرمایند:
(نحنُ أهلُ بیتِ الَّرحمَهِ و بَیتِ النِّعمَه و بَیتِ البَرَکه.) (5)
«ما، خاندان رحمت و خانواده ی نعمت و دودمان برکتیم.»
و یا رسول خدا (ص) در حدیثی دیگر می فرمایند:
(الرَّوحُ و الرَّاحَهُ و الفَلَحُ و الفَلاحُ و النَّجاحُ و البَرَکهُ والعَفوُ و العافِیَهُ والمُعافاهُ والبُشری و النَّضرَه و الرِّضا و القُربُ والقرابهُ والظَّفرُ والتَّمکینُ والسُّرورُ و المَحَبَّهُ مِنَ الله تبارک و تعالی عَلی مَن احبَّ علیَّ بن ابی طالب (ع) وَ والاهُ وائتَمَّ بِهِ و أقرَّ بِفَضلهِ و تَولَّی الأوصیاءَ مِن بَعده وحقُّ عَلیَّ أن اُدخِلَهُم فِی شفاعتی و حَقٌّ عَلی ربّی أن یَستَجِیب لی فیهم و هُم أتباعی و مَن تَبِعَنی فَإنّهُ مِنّی.) (6)
«آسایش و راحت، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت، عفو و تندرستی و عافیت، بشارت و خرمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی و شادی و محبت از سوی خداوند متعال، بر کسی باد که علی بن ابیطالب (ع) را دوست بدارد. ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند. به برتری او اقرار نماید و امامان پس از او را به ولایت بپذیرد و بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم و بر پروردگار من است که دعای مرا درباره ی آنان بپذیرد و آنان، پیروان من اند و هر که از من پیروی کند، از من است.»

اصل امام زمان شناسی شرط مسلمان زیستن و مسلمان مردن
اسلام آوردن به معنای تسلیم شدن در برابر اوامر الهی و سر تعظیم فرود آوردن به درگاه اوست و چون تکلیف اصلی بندگان، درک و رسیدن به این حقیقت است، خداوند آخرین دین آسمانی خود را «اسلام» قرار داده و فرمود:
«و مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلام دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنه...»(7)
«هر کس غیر از اسلام دینی برگزیند هرگز از او پذیرفته نخواهد شد...»
اسلام و تسلیم در برابر حق تا آنجا اهمیت دارد که :
* خداوند همه ی مؤمنین را به تسلیم مطلق شدن در برابر خودش(8) و نیز مسلمان مردن (9) فرمان می دهد.
* انبیای الهی خود را مسلمان و پیشگامان اسلام پذیری و تسلیم شدن در برابر خدا معرفی می کرده اند(10) و برگزیدن این شیوه را دستورالهی می شمردند. (11)
* همچنین انبیای الهی به عنوان یکی از مهمترین سفارشات و وصیت ها، فرزندان و امت خود را به مسلمان زیستن و مسلمان مردن سفارش می کردند. قرآن می فرماید: (وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌. (12)
[ و ابراهیم و یعقوب (در لحظات آخر عمر) فرزندان خود را به آیین (اسلام) وصیت کردند که : « فرزندان من ! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است شما جز به آیین اسلام از دنیا نروید.]
* و مردان الهی نیز آخرین آرزویشان، مسلمان انتقال یافتن از دنیا بوده است، چنانچه سحره ی فرعون پس از توبه و قبل از شهادت دست به دعا برداشتند که : ( رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ‌ (13)
گذشته از اهمیت اسلام و تسلیم پذیری در فرهنگ دینی، روایات معصومین (ع) بر اساس مستندات قرآنی، شرط مسلمانی و اسلامیت در زمان حیات و ممات را امام شناسی وطی طریق بر محور ولایت اهل بیت (ع) معرفی می کند.
اینکه خداوند متعال در آیات مربوط به عید غدیر خم، پس از معرفی حضرت علی (ع) به عنوان جانشین پیامبر (ص) اسلام را مورد رضایت خود می خواند، بیانگر این مطلب است که حقیقت اسلام، ولایت محوری و تسلیم در برابر فرامین و هدایتهای امام معصوم است، چنانچه امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً.... (14)
«ای اهل ایمان همگی در (حصن) اسلام، صلح و آشتی (و تسلیم مطلق خدا بودن) وارد شوید...»
فرمودند: [ مراد از «سِلم» در این آیه، ولایت علی (ع) و امامان پس از اوست](15)
نیز حضرتش در روایتی ورود به «سِلم» را به امام شناسی و کسب معرفت اهل بیت (ع) تعبیر می نمایند.(16)
« چنانچه در روایات آمده است: « ولایهُ عَلی ابن ابیطالب حِصنی» و ناگفته پیداست که دخول در حصن و دژ، دخول در سِلم، سلامتی و آرامش است و چه آرامشی بالاتر از اینکه انسان احساس کند رهبرش، الهی، معصوم، آگاه، دلسوز و پیشگام ترین افراد در همه ی ارزشها و کمالات است.»(17)
بر این اساس یک خانواده مسلمان، برای مسلمان زیستن و مسلمان مردن و کسب «حیات طیبه » و انتقال با همین حالت به سرای جاویدان، لازم است به اکسیر و گنج «معرفت امام» خویش دست پیدا کند و همچنانکه ابراهیم و یعقوب پیامبر، به فرزندان خود توصیه به مسلمان بودن و مسلمان مردن می نمودند، خانواده های ما نیز باید برای ولایت محوری و امام زمانی بودن تلاش داشته باشند. حضرت آیه الله جوادی آملی در این خصوص می فرمایند:
(مسلمان از دنیا رفتن، از وصایای مشترک انبیاء و اولیای الهی است، چنان که به بیان قرآن کریم حضرت یعقوب (ع) به فرزندانش وصیت فرمود:
« یَا بُنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌. (18)
هرگز مرگ را به گونه ای دیگر بر خود روا مدارید و نامسلمان نمیرید؛ و یوسف (ع) نیز آن هنگام که مالک مصر بود و تمام قدرت های آن روز را در اختیار داشت به خدای سبحان عرض کرد خدایا: مِلک و مُلک را به من و دیگران مرحمت فرموده ای، توفیقی عطا کن تا به وصیت حضرت یعقوب عمل شود و مسلمان بمیرم: « رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ‌...» (19)
چون قرآن زندگی کافرانه را با مرگ مساوی می داند و حیات مؤمنانه را زندگانی حقیقی می شمارد، پس مسلمان واقعی زیستن و مردن، که به معنای حیات حقیقی داشتن است، تنها در گرو شناخت ولی خدا و امام هر عصر و نیز پیروی از اوست.(20)

پی‌نوشت‌ها:

1. انفال/ 24
2. میزان الحکمه، ح 1835.
3. میزان الحکمه، ح 1845.
4. تهذیب، ج 6، ص 97.
5. خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ح 940.
6. خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ح 946.
7. بقره/ 85.
8. بقره/ 208.
9. آل عمران/ 102.
10. (انعام / 163)، (احقاف / 15).
11. (انعام/ 71)، (یونس/ 72)، (نمل/ 90).
12. بقره/ 132.
13. اعراف/ 126.
14. بقره/ 208.
15. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 249.
16. همان، ص 250.
17. تفسیر نور، ج 1، ص 327.
18. بقره/ 132.
19. یوسف/ 101.
20. امام مهدی (ع) موجود موعود، ص 40و 41.




برچسب ها :

از امـام بـاقر عليه السلام آورده اند كه ضمن يك روايت طولانى در مورد امام مهدى عليه السلام فرمود:
(( ... ثـم لا يـخـرج مـن مـكـة حـتـى يـكـون فـى مثل الحلقة .))
قال الراوى : ((فما الحلقة ؟))
قال : ((عشرة الآف . ))
يعنى : ... سپس از مكه خارج نمى شود جز اينكه در حلقه و دايره اى بسيار پرشكوه .
پرسيدند: ((حلقه چيست ؟))
فـرمـود: ((دايـره اى از يـك جـمـعـيـت ده هـزار نـفـرى كـه از ايـمـان تزلزل ناپذير و آگاهى و شهامت بسيارى برخوردارند.))
2ـ از امام صادق عليه السلام پرسيدند:
(( كـم يـخـرج مـع القـائم ؟ فـانـهـم يـقـولون : انـه يـخـرج مـعـه مثل عدة اءهل بدر، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا.))
فـقـال عـليـه السـلام : ((مـا يـخـرج الا فـى اولى قـوة و مـا يـكـون اءولو قـوة اءقل من عشرة الآف . )) يـعـنـى : ((به هنگام ظهور امام مهدى عليه السلام چند نفر با او همراه خواهند بود؟ برخى مى گويند: با 313 نفر به شمار ياران پيامبر در بدر ظهور مى كند.))
حضرت فرمود: ((او از مكه با نيروى بسيارى خارج مى شود و نيروى بسيار، كمتر از ده هزار نفر نخواهد بود.))
در مـورد واژه ((حـلقـه ))، در مـنابعى كه نزد ما موجود است تنها اين موضوع آمده است كه عـبارت است از: ده هزار نفر. اما به نظر مى رسد كه منظور از ((حلقه )) و ((عقد)) ـ كه به مفهوم آن است و در برخى ديگر از روايات آمده است ـ لشكر گران و جمعيت بسيارى است كه از ايمان كامل و تزلزل ناپذير و آگاهى بسيارى بهره ورند. آنان از ارتش امام عصر عليه السلام محسوب مى شوند، اما امتيازات و ويژگيهاى 313 نفر ياران اصلى امام عليه السلام را ندارند جز اينكه در مكه به آن پيشواى نجاتبخش مى پيوندند و زير پرچم او قرار مى گيرند.
آرى ! امـام مـهـدى عـليـه السلام از مكه با اين شمار از فداكاران آگاه و باايمان خارج مى گـردد امـا روشـن اسـت كـه در مـسـير كوفه و در مدت اقامت آن حضرت در كوفه ، ميليونها انسان شيفته حق و عدالت به او مى پيوندند و دست بيعت به آن گرامى مى دهند.
بـنـابراين ما نمى توانيم آمار عظيم ارتش گران و ياران بى شمار و آگاه و باايمان آن حـضـرت را در نـظـر بـگيريم ، اما همين مقدار مى توانيم بگوييم كه هر انسانى كه بدان پـيـشـواى بـزرگ هـدايـت و نـجـات ، ايـمـان آورد و توان به دوش ‍ كشيدن سلاح را داشته بـاشـد، او از افـراد ارتـش مـهـدى عـليـه السـلام اسـت و هـنـگـامـى كـه فـرمـانـدهـى كـل ، فـرمـان قـيـام و بـسـيـج عـمـومـى دهـد، تـمـامـى قـشـرهـا و توده هاى مردم در هر سن و سـال و هـر سـطـح و شـرايـطـى ، در پـاسـخـگويى به نداى ملكوتى آن حضرت و انجام دسـتـورات او بـر يـكديگر سبقت مى گيرند و آن را مسابقه در نيكيها مى شمارند كه ما در اين مورد در آينده نيز بحث خواهيم داشت .




برچسب ها :

صفحات تاريخ بشر با همة فرازها، نشيب‌ها، طلوع‌ها و افول‌ها، سراسر مشحون است از حوادث ريز و درشت كه آفرينندگان آنها با دست‌های هم‌انديشه و هم‌سو با خود، اين صحنه‌ها را رقم زده‌اند. اين دستان هم‌فكر، هم‌جهت ياران ناميده می‌شوند كه با تمام وجود در تحقّق اهداف و گرايش‌های خود تلاش می‌كنند و موفّقيت آنان مرهون جان‌فشانی، اخلاص و ايثار چنين يارانی است. مطابق معيارهای تعقّل تاريخی، رمز موفّقيت يا شكست اين‌گونه افراد، غالباً در توان، صلاحيّت يا عدم توان ياران خود نهفته است.
پيامبران , ائمّة معصومان(ع) هم از اين مسئله مستثنی نيستند. آنان به وسيلة یاران خالص، منظور خود را پياده كرده و رسالت الهی‌اشان را انجام داده‌اند، همان‌گونه كه پيامبر(ص) با مساعدت مهاجران و انصار، هدف الهی خود را تحقّق بخشيد. حضرت علی(ع) و فرزندان اطهارش هم با هم‌دلی و همياری ياران اندك خود، در صدد اجرای منويّات الهی خود بودند. در اين ميان، رشادت‌ها، ايثارها و جان‌فشاني‌های ياران حضرت سيّدالشهدا(ع) جايگاه ويژه‌ای در تاريخ بشر دارد. همچنين حضرت بقيّةالله‌الاعظم(ع) را در تحقّق دولت كريمه، يارانی مساعدت خواهند كرد؛ با کمی تعداد و جهان را زير لوای آن حضرت خواهند آورد و بستر تحقّق حكومت واحد جهانی را مهيّا خواهند ساخت. در اين نوشته قصد آن داريم كه نگاهی هرچند گذرا، بر سيمای ياران آن حضرت داشته باشيم.
در روايات متعدّدی كه از امامان معصوم(ع) وارد شده، سيمای ياران حضرتش ترسيم شده است كه از ميان آنها به مرفوعة فضيل‌بن يسار از امام صادق(ع) می‌پردازيم:
«خداوند را در «طالقان» گنجی است نه از جنس سيم و زر. پرچمی است كه از هنگامی كه فرو پيچيده شده، برافراشته نشده است. مردانی كه انگار دل‌هايشان پاره‌های آهن است. شك و دودلی در ذات خدا، آن را نيالوده، از سنگ با صلابت‌تر است. اگر بركوه‌ها يورش برند، آنها را از جای برمی‌كنند. هيچ شهری مقصد پرچم‌های آنان واقع نمی‌شود؛ مگر آنكه ويرانش می‌سازند. گو اينكه بر اسبانشان بازها پر گشوده‌اند. از راه تبرّك، دست بر زين امام برده، دور امام گرد می‌آيند. در جنگ‌ها با جان خود از امام(ع) محافظت نموده، از پس هر آنچه امام(ع) از آنان می‌خواهد، برمی‌آيند. مردانی كه شب نمی‌آرمند. در نمازشان زنبورسان زمزمه دارند. شب را در قيام و قعود به سر می‌آورند. صبح را بر پشت اسبانشان آغاز می‌نمايند. راهبان شب هستند و شيران روز. از فرمانبری كنيز، نسبت به آقايش، برای امام فرمانبردارترند.
به سان چراغ‌هايی هستند؛ مثل اينكه دل‌هاشان چراغدان است. آنان از خشيّت خدا ترسانند. شهادت را می‌خواهند. آرزو می‌كنند كه در راه خدا كشته شوند. شعارشان «يا لثارات الحسين» است. وقتی به حركت درمی‌آيند، رعب و ترس [حاصل از هيبت، شكوه و انسجامشان] به مسافت راه يك ماه پيششان می‌تازد. رهسپار كوی مولايند. خداوند با آنان امام حقّ را ياری می‌نمايد.»1
در اين روايت مرفوعه، خطوط برجستة سيمای ياران حضرت ولیّ‌عصر(ع) بيان شده است. خطوطی كاملاً همگرا با خطوط ترسيمی مولی‌الموحّدين(ع) از سيمای فرهيختگان خودنگهدار و پرهيزكار. اين خطوط، نمايانگر بخش اعظمی از فضايل عالي الهی انسان ملكوتی است كه با دارا بودن آنها برازندة خلعت خلّت و نصرت آن حضرت می‌گردد؛ خلعتی كه از مجموعة خلقت، فقط تعداد اندكی به تشريف آن نائل می‌شوند.
دم از تقرّب جانان زنند ناكس و كس
همای را چه رسد همنشين شدن با خس
آری. بايد به اوصاف پسنديده آراسته بود تا در سلك ياران او لياقت اندك پيدا كرد. فيض ديدار او هم تنها از تحلّی و آراستگی به اين نشانه‌ها و خصايص حاصل می‌شود. بايد غبار ناهمگونی و نامتجانسی را از راه فرو نشاند تا به طراوت ديدار، ديدگان نورانی ساخت.
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی كرد
از منظر اين روايت مرفوعه، به اختصار، به بعضی از خطوط چهرة نورانی ياوران آن امام همام(ع) نظر می‌كنيم. باشد كه در سرچشمه‌های جوشان اين فضايل، به طهارت دل بنشينيم و عنقای لقای او را فراچنگ آريم؛ هر چند كه:
عنقا شكار كس نشود دام باز چين
اينجا هميشه باد به دست است دام را

1. خلوص اعتقاد و شدّت توحيدگرايی
«كأنّ قلوبهم زبرالحديد لايشوبها شكّ فی ذات‌الله أشدّ من‌الحجر»
ياران حضرت حجّت در اعتقاد خود چنان از درجة بالای خلوص برخوردارند كه لحظه‌ای شكّ و ترديد در دل آنها سايه نمی‌گسترد و كنج قلبشان را به تسخير نمی‌آورد؛ بلكه با سراسر وجود او را درك كرده و در همه حال، خود را در حضور او می‌يابند؛ زیرا اينان از نردبان علم‌اليقين به بام بلند عين‌اليقين رسيده و از آنجا به بال رياضت، توفيق و تقرّب در فضای بيكران حقّ‌اليقين به پرواز درآمده‌اند و در هيچ‌يك از ابعاد، لحظه‌ای شرك نمی‌ورزند. از اشعة آفتاب توحيدشان هيچ زاوية مبهم و تاريكی بی‌بهره نمانده است تا نامرئی‌ترين تارتنان شرك در آن، توان تنش داشته باشند. آری. حصار قلب توحيدی اينان چنان پاره‌های آهن است كه يغماگران شرك، كفر و بی‌مبالاتی در آن هيچ راهی ندارند.
ياران حضرت حجّت(عج) در اعتقاد خود چنان از درجة بالای خلوص برخوردارند كه لحظه‌ای شكّ و ترديد در دل آنها سايه نمی‌گسترد.

2. توانمندی و قدرت اراده
«لَوْ حَمَلُوا عَلَى الْجِبَالِ لَأَزَالُوهَا.»
ياوران حضرتش چنان قوی، با اراده و ذوفنونند كه اگر بر كوه‌ها يورش برند، آن را از بن بر می‌كنند. در راه پيشبرد اهداف و اغراض خود، چنان صلب و سخت‌عزمند كه اگر كوه‌ها از جا كنده شود، اينان خم به ابرو نمی‌آورند؛ چرا اين‌گونه نباشند كه اهل تقوايند!
«إنّ التقوی أعزّ عزّ؛ فيه نجاة كل هارب و درك كل طالب و ظفر كل غالب.»2
اين اكسير تقواست كه زندگی قدرتمندانه را به ارمغان می‌آورد كه: «من اتّقی الله عاش قوياً»3. البته بديهی است كه هيچ قدرتی بی‌فيض علم، صورت تحقّق نمی‌بندد. پس ياران آن حضرت از لحاظ دانش، همه در مرتبة والايند.

3. عشق والا به امام(ع)و متعلّقات ايشان
«يتمسّحون بسرج الإمام، عليه‌السلام، يطلبون بذلك البركة».
بسيارند تنگ‌نظرانی كه بر اعتقاد تشيّع، نسبت به بزرگداشت لوازم وجودی امامان معصوم(ع)؛ حتّی در اثر اين‌گونه القائات و جوّهای مسموم بر شيعيان ساده لوح هم، صورت اين خيال حاصل گشته كه اين كارها سلوك متوحّشان، كوران و ابلهان به‌دور از آیين خرد است. تا آنجايی كه گاه اين كارها را به وادی شرك و كفر كشانده و بسيار مهملات بافته‌اند.
امّا درك فلسفة اين كارها و ژرفای اين عوالم، چنين تخيّلاتی را واهی نمی‌داند؛ بلكه حقّانيت آن را مسلّم می‌دارد.
من خاكی كه از اين در نتوانم برخاست
از كجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
هيچ رویی نشود آينه حجله بخت
مگر آن‌روی كه مالند بر آن سُمّ سمند

4. از خودگذشتگی و ايثار
«يقونه بأنفسهم فی‌الحروب.»7
ياران حضرت حجّت(ع) با دل و جان از حضرتش پاسداری می‌كنند، پيش‌مرگ او می‌شوند و جان را فدای آن جانان می‌كنند كه جان تحفة ناقابلی است.

5. داشتن كفايت كافی و وافی
«يكفونه ما يريد فيهم.»
ياران حضرت مهدی كفايت فوق‌العادّه جهت انجام وظايف محوّل شده، دارند؛ زیرا كفايت، مشروب از زلال علم است. ياران آن حضرت چون از مشرب تقوای بی‌بديل و خالص سيراب شده‌اند، به اقتضای «واتّقوا الله و يعلّمكم الله»4، دانش وسيع هر كاری را دارند. هر آنچه حضرت از آنها بطلبد، بر تمام وجود خواسته، اشراف كامل دارند و آن را به نحو احسن و اتم، انجام می‌دهند.

6. شب زنده‌داری
«رجال لاينامون اللّيل رهبان باللّيل.»
ياران حضرت مهدی(ع) شب را به قيام، قعود، عبادت و تهجّد به سر می‌آورند و رهبانان شبند؛ در خلوت شبان به دور از انظار رياطلبان، سجّادة نياز و نماز را می‌گسترانند و اشك خونی را بدرقة اميد وصال می‌گردانند. به فرمايش علی(ع): «نای غرّش شيران روز در خلوت شبانگاهان باز می‌شود؛ زیرا اراذل بهايم در خواب غفلتند؛ مثل مار زخم‌خورده از شدّت فراق بر خود می‌پيچند و ناله‌های نيازمندانه‌اشان مينای حيرت ملكوت را صد پاره می‌كند. در شب، شياطين شرك‌انگيز كمتر ميدان‌دار معركه‌اند. در حظيرة قدس، عبادت بين عابد و معبود، حجاب‌های روزانه نيست.»5

7. شجاعت و دلاوری
«ليوث بالنّهار.»
ياران حضرتش كه شب تا سحر را نغنوده‌اند، به‌عكس، شب زنده‌داران دنيوی روز را در خواب و غفلت نمی‌سپارند؛ بلكه شيران نهارند. آنان از هرگونه بطالت، اهمال، لهو و لعب به دورند. البتّه از فراز «و يصبحون علی خيولهم» جهت و سوی كارها و تلاششان مشخّص می‌شود كه اينان ياريگرانند. ياريگر بايد هماره در فكر ياری و كارهايش در جهت آن باشد. در فرهنگ قويم اينها، تلاش پربار، واژه‌ای است كه ژرفناك‌ترين معانی را حمل می‌كند. آری. مصداق بارز فرمايش مولای متّقيانند كه «و أمّا النّهار فحلماء علماء أبرار أتقيا».6

8. عبادت خالصانه
«لهم دوی فی صلاتهم كدویّ النحل.»
ياران آن حضرت شيفتة عبادتند و زمزمه عاشقانة آنها در نماز ذوق شهد مصفّا را دارد. به خاطر خدا رو به قبلة عشق می‌آورند. از عبادت تجارت‌پيشگان و برده‌صفتان سخت احتراز می‌جويند؛ بلكه او را به خاطر او، جلّ‌وعلا، می‌پرستند. (فتلك عبادة الاحرار)
9. فرمانبری و اطاعت محض
«هم أطوع له من الأمة لسيّدها.»
ياران امام زمان(ع) بر اطاعت بی‌چون و چرای مولای خود كمر بسته‌اند؛ دل در رضای او سپرده‌اند و هر آنچه او بخواهد، آن را حقّ محض و محض حق شمرند. اينان ولايت‌مداران سر سپرده و بی‌همتايند كه به هيچ رو از خطّ فرمان ولیّ خود سربر نمی‌تابند. سالك نستوه صراط قويم «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»7 هستند. تا آنجا كه اگر دستور باشد، در دل آتش می‌روند. خطاب «يا نارُ كُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً»8 را به جان تجربه می‌كنند.

10. روشنگری و هدايت‌بخشی
«كالمصابيح كأنّ قلوبهم القناديل.»
ياران مهدی(ع) چراغ‌های روشن هدايتند؛ زیرا سرچشمه‌های حكمت در اثر تقوای محض از سرزمين قلبشان بر زبانشان جاری است. سراسر وجودشان بارقة لطف ازل را نمايان ساخته و در ظلمت انديشه‌ها، از قنديل قلبشان پرتو افشاني‌ها رخ داده. مهار خرد خردورزان را بر دست با كفايت خود گرفته و به سوی كعبة مقصود هدايت می‌كنند.

11. خداترسی
«و هم من خشية الله مشفقون.»
ياوران آن حضرت از خشيّت حضرت حق، چون بيد بر خود می‌لرزند؛ زیرا بصيرتشان كامل، اعتقادشان خالص و شهودشان حقّ‌اليقين. در اين مرتبه است كه نيران صاعقة جلال و هيبت و قهّاريت، خرمن هستی را می‌سوزاند. ترس بر وجود، سيطرة مطلق می‌يابد تا جايی كه: «به سوهان ترس، چونان تيرهای نازك تراشيده شده‌اند تا جايی كه نظاره‌گر، بيمارشان می‌پندارد؛ در حالی‌كه بيماری ندارند. می‌گويد: اينان ديوانه‌اند؛ در حالی كه امری عظيم از خود بی‌خودشان ساخته است.»9

12. آرزوی شهادت
«يدعون بالشهادة و يتمنّون أن يقتلوا فی سبيل الله.»
ياران حضرت حجّت(ع) مدام دست بر دعا، از حضرت حق، وصال شاهد شهادت را می‌خواهند. شهادت به عنوان اعلاترين وسيلة تقرّب به مبدأ هستی، هماره آرزوی قلبی انسان‌های موحّد خالص است. ياران حضرتش هم با عنايت به فيض بی‌منتهای «بل أحياء عند ربّهم يرزقون»10 پر و بال در هوای شهادت می‌گسترانند و دولت اين غم را به دعا از خدا می‌خواهند.
13. خونخواهی از حسين(ع)
«شعارهم: يا لثارات الحسين»
از نشانه‌های ديگر ياران آن حضرت(ع) آن است كه اهل شعار «يا لثارات الحسين» هستند؛ يعنی داعيان خونخواهان امام حسين(ع). داعيه‌داران اخذ حقّ آن مظلوم تاريخند؛ قرار گرفتن راستين نه ادّعايی. در جناح سيدالشهدا(ع) و اهتزاز لوای ولای آن امام(ع). اهتمام در اخذ خون آن بزرگوار حكايت از فرهنگی بس ناب دارد كه ريشه در همة خصايص و فضايل عالی دارد. اينان كارگزاران حقّند. حسين(ع) كشته راه حق.

14. ياری امام حق
«بهم ينصرالله إمام الحق»
رسيدن به منزلت واسطه‌گری و نصرت قائم آل محمّد(ع) برترين كمال‌ها را می‌طلبد. بايستی در بی‌بديل‌ترين فراز كمال و عشق بود تا به اين خلعت عالی، مخلع گرديد. بدين تشريف، هر كسی را مشرّف نمی‌گردانند. بايد گوهری پاك داشت، اهل حال بود و رياضت‌كش كوی عشق.
همين خصيصه به تنهايی در ژرفای لياقت ياران آن حضرت كفايت می‌كند كه ورود در سلك ناصران، مقتضی سنخيّت و تناسب است.




برچسب ها :

دعای عهد

از دعاهای مشهوری که خواندن آن در عصر غیبت ولی عصر (ع) تأکید شده دعای عهد است، روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر کس چهل صبح این دعا را بخواند، از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن جناب باشد و حق تعالی به ازای هر کلمه، هزار حسنه به او دهد و هزار گناه از او ببخشد.

از این روایت، به روشنی رجعت و بازگشت به دنیا در زمان ظهور حضرت قائم(عج) استفاده می‌شود، همچنین در خود این دعا، به رجعت تصریح شده است، در فرازی از آن، یک مؤمن مشتاق دیدار چنین دعا می‌کند:

«اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری، مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً‌ سَیْفی، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی»

خداوندا! اگر مرگ بین من و مولایم حایل شد، مرا از قبرم بیرون آور، در حالی که کفن خود را به کمر بسته باشم و با شمشیر کشیده و نیزه افراشته دعوت داعی حق را اجابت کنم؛ در هر جا که باشم، چه در شهر و یا در قریه‌ها.

همان گونه که در جملات اخیر ملاحظه می‌شود، دعا کننده از خداوند می‌خواهد، اگر قبل از ظهور حضرت مهدی(عج) مرگ، او را در بر گرفت و از فیض دیدارش محروم شد، خداوند در هنگام ظهور، او را زنده کند تا در رکاب آن حضرت با دشمنان خدا مبارزه کند و پیروزی اسلام و خواری دشمنان را ببیند و این، یکی از اهداف رجعت است.

:: زیارت جامعه کبیره

یکی از جامع‌ترین و پر محتواترین زیارت‌های ائمه(ع) زیارت جامعه کبیره است. این زیارت، از امام هادی(ع) با اسناد معتبر در کتاب‌های معتبر مانند «من لایحضره الفقیه» و «عیون اخبار الرضا» نوشته مرحوم شیخ صدوق و «تهذیب» شیخ طوسی و ... روایت شده است، این زیارت، معارف فراوانی را در بر دارد و می‌توان گفت یکی از بهترین منابع شناخت مقامات و فضایل اهل بیت است.

علامه مجلسی درباره آن می‌نویسد: زیارت جامعه کبیره، از نظر سند صحیح‌ترین زیارت‌ها و از نظر مورد، گسترده‌ترین و از جهت لفظ، فصیح‌ترین و از جنبه معنا، بلیغ‌ترین و از نظر جایگاه برترین زیارت‌هاست.

در چند فراز از این زیارت، به مسأله «رجعت» تصریح شده است که آن موارد را می‌آوریم:

«مُؤْمِنٌ بِاِیابِکُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ، مُنْتَظِرٌ لاِمْرِکُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ، آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ،عامِلٌ بِاَمْرِکُمْ، مُسْتَجیرٌ بِکُمْ، زآئِرٌ لَکُمْ، لائِذٌ عآئِذٌ بِقُبُورِکُمْ، .... وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى یُحْیِىَ اللهُ تَعالى دینَهُ بِکُمْ، وَیَرُدَّکُمْ فى اَیّامِهِ، یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ، وَیُمَکِّنَکُمْ فى اَرْضِهِ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ غَیْرِکُمْ ..... فَثَبَّتَنِىَ اللهُ اَبَداً ما حَییتُ عَلى مُوالاتِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ وَدینِکُمْ، وَوَفَّقَنى لِطاعَتِکُمْ، وَرَزَقَنى شَفاعَتَکُمْ، وَجَعَلَنى مِنْ خِیارِ مَوالیکُمُ، اَلتّابِعینَ لِما دَعَوْتُمْ اِلَیْهِ، وَجَعَلَنى مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ، وَیَسْلُکُ سَبیلَکُمْ، وَیَهْتَدى بِهُدیکُمْ، وَیُحْشَرُ فى زُمْرَتِکُمْ، وَیُکَرُّ فى رَجْعَتِکُمْ ....»

من معتقد به رجعت شما و تصدیق کننده بازگشت شما، منتظر امر شما و منتظر دولت شما هستم. نیرویم آماده یاری شما است تا وقتی که خدا دینش را به سمت شما زنده کند و در روزهای موعود خویش، شما را برگرداند و برای گسترش عدلش شما را ظاهر کند و در زمین، قدرتتان دهد ... خدا همیشه مرا به دوستی شما ثابت دارد و از آن‌ها قرار دهد که از شما پیروی می‌کنند، در راهتان می‌روند، به نور هدایتتان رهبری می‌شوند در زمره‌تان محشور می‌شوند، در رجعتتان باز می‌گردند، در دولتان حکومت می‌کنند، در زمان راحت و عافیتتان شرف می‌یابند، در روزگارتان قدرتمند می‌شوند و فردا چشمشان به جمالتان روشن می‌شود.

:: زیارت مطلقه امام حسین(ع)

از دیگر زیارت‌هایی که بسیار به آن سفارش شده، زیارت اربعین می‌باشد که از امام صادق(ع) نقل شده است. البته این جملات، در زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه و نیز در زیارت اربعین آن حضرت (ع) عیناً ذکر شده است:

«اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ»، همانا من به شما و به برگشت شما معتقد هستم.

همچنین می‌خوانیم: «انّی من المؤمنین برجعتکم»، همانا من از مؤمنان به رجعت شما هستم.

:: دعای روز دحوالارض

در این دعا آمده است: «وَابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ»، ما را در برگشتش برانگیز، تا در زمان او از یارانش باشیم.

:: زیارت آل یس

زیارت آل یس، از دیگر زیارت‌هایی است که باید مورد اهتمام و توجه شیعیان باشد، این زیارت، در عین کوتاه بودن، مطالب مهمی همچون توجه به امام زمان(عج) و عقایدی که شیعه باید به آن‌ها اقرار داشته باشد، دارد. در قسمتی از این زیارت آمده است:

«... وَاَشهَدُ اَنَّکَ حُجَّةُ الله أنتُم الاوَّلُ وَالاخِر وَأنَّ رَجعَتَکُم حَقٌّ لا رَیبَ فیها یَومَ لایَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم‌تَکُن آمَنَت مِن قَبل اَو کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً وَأنَّ الْمَوتَ حَقّ وَأنَّ ناکِراً وَنکیراَ حَقّ وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشرَ حَقّ وَالبَعثَ حَقّ وَاَن الصِّراطَ حَقّ ...»

شهادت می‌دهم که تو حجت خدایی، شما -اهل بیت(ع)- اول و آخر هستید و همانا رجعت و بازگشت شما حق است، در روزی که ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاورده‌اند، سودی نمی‌بخشد و یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده‌اند و همانا مرگ حق است و پرسش نکیر و منکر حق است و شهادت می‌دهم که نشر و برانگیختن، حق است و صراط و مرصاد، حق است و ترازوی اعمال و حشر در قیامت، حق است و حساب حق است و بهشت و دوزخ، حق است و وعده و وعیدهای درباره آن دو، حق است ....

:: زیارت حضرت ابوالفضل(ع)

در فرازی از زیارتنامه می‌خوانیم: «اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنین»، همانا من به شما مؤمن هستم و به بازگشتتان یقین دارم.

همچنین به نقل از کتاب «مصباح الزائر» روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: هر کس می‌خواهد پیامبر(ص) و امامان را از دور زیارت کند، باید بگوید: ... من از معتقدان به فضل شما و معترف به رجعت شما هستم، هیچ قدرتی را برای خدا انکار نمی‌کنم و واقع شدن چیزی جز آنچه خداوند بخواهد، به گمانم خطور نمی‌کند.

:: زیارت امام زمان (عج)

این زیارت از محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری نقل شده که امام عصر(عج) بعد از پاسخ به پرسش‌هایی که از آن حضرت شده بود، بیان فرموده است. در بخش‌هایی از آن می‌خوانیم:

«أنتم الاوّل والآخر، وإنّ رجعتکم لا شکّ فیها یوم لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً»، شمایید اول و آخر، شهادت می‌دهم که رجعتتان حق است و در آن، هیچ شک و شبهه‌ای نیست؛ همان روزی که اگر کسی از قبل ایمان نیاورده باشد، یا در ایمانش خیری کسب نکرده باشد، ایمان آن روز، او را نفعی ندهد.

از مجموع ادعیه و زیارات وارده، چنین استفاده می‌شود که رجعت، نزد ائمه(ع) امری مسلم و قطعی بوده است و آنان، این امر مهم را توسط دعاها و زیارت‌ها، در موارد مختلف، به پیروان خود انتقال می‌دادند.

نکته‌ای که قابل ذکر است اینکه مرحوم حر عاملی پس از ذکر روایات، ادعیه و زیارتنامه‌ها، فراوانی آن‌ها را در رابطه با رجعت، بیش از تواتر معنوی می‌داند، سپس می‌گوید: در هیچ مسأله‌ای راجع به اصول یا فروع دین، در مقایسه با رجعت، به اندازه آن آیه و خبر وارد نشده است.
 




برچسب ها :

اگر که، من و تو، همان کاری را بکنیم که همه می‌کنند؛ قطعاً، به همان نتیجه‌یی‌خواهیم رسید، که همه می‌رسند.
از راهِ کارهایِ تکراری و همیشگی، هرگز، نمی‌توان به دستاوردهایِ نو و غیرتکراری رسید:
به هرزه، بی «می» و «معشوق»، عُمر می‌گذرد/ بَطالتم بَس؛ از امروز، کار خواهم کرد
به یادِ «چشمِ» تو، خود را، خراب خواهم ساخت/ بنایِ «عهد قدیم»، استوار خواهم کرد ...
[حافظۀ شعر ایران؛ حافظِ قرآن]
دُعای عهد قدیم، فقط خواندنی نیست؛ کار کردنی ـ هم ـ هست، به کار بردنی ـ هم ـ هست.
دعای عهد، پیمان‌نامه‌یی ست که ـ حتماً ـ به امضای دو طرف باید برسد؛ وگرنه، نه معنا دارد و نه موجودیت! پیمان‌شکنی، ریشه در نادانی و سُست عهدی دارد.
نمی‌شود ندانست، و کاری کرد!
آن که نمی‌داند چه می‌کند، در واقع، دارد کاری نمی‌کند؛ و ای کاش، اصلاً، کاری نمی‌کرد! پیامبر دل‌آگاه و دلسوزمان ـ حضرتِ ختمی مرتبت، صلّی الله علیه و آله ـ با دلشوره‌یی دلسوزانه می‌گفت: «آن‌که، نادانسته کاری می‌کند؛ به جای آن‌که کار را درست کند، خراب‌تر ـ هم ـ خواهد کرد!»
[نهج‌الفصاحه/سخن شمارۀ 3058]
توبه و تغییر، تنها راه، برای کاری کردن‌ست.
انقلاب، دیگرگون‌سازی ‌ست: انقلاب، دیگرگون شدن‌ست. انقلاب، دیگرگون کردن‌ست.
و «خلّاقیت»،
یعنی این‌که شما کاری بکنید که تا کنون نمی‌کرده‌اید؛ و در نتیجه، به دستاوردی نایل شوید، که تاکنون در دنیای‌تان نبوده است!
«انتظار» هم، نوعی انقلاب است؛
«انتظار» هم، نوعی خلّاقیت است. از «خلّاقیت انتظار»، می‌باید به‌طور «خلّاقانه» بهره گرفت.
وگرنه، همین انتظاری که می‌توانست بهترین «فرصت» برای «زمین» و «زمان» باشد، به صورت بدترین «تهدید» رُخ می‌تواند نمود!
بیایید کاری بکنیم،
و با «مدیریتِ تهدیدها»، بهترین فُرصت‌های انسان و جهان را، بیافرینیم.
از هر فرصتی که به خوبی استفاده نکنیم ـ
باور کنید که خودش به بدترین تهدید، تبدیل خواهد شد.
نمی‌شود کاری نکرد، و به جایی رسید؛ و شاید «مسأله‌شناسی»، نخستین کاری باشد که باید کرد. آن کس که مسأله‌هایش را نمی‌شناسد، و یا اگر می‌شناسد، آن‌ها را نمی‌تواند دسته‌بندی و اولویت‌بندی کند ـ حتماً ـ شکست خواهد خورد! ... امّا، آن‌که مسألۀ خودش را ـ مسألۀ اساسی و حیاتی خودش را ـ  به خوبی شناخته است؛ به واقع، در راهِ نوآوری و «مهندسیِ‌ مجدّدِ زندگی»،‌ گام نهاده است. «خلّاقیت»، دوباره دیدن‌ست؛ و «نوآوری»، دست دادن با آینده‌یی ست که آمدنی‌ست!




برچسب ها :

اثر گناه بر قلب و اعتقاد انسان
پیشاپیش بر این مطلب اصرار داریم که چون آثار گناه، مانند آثار تقوا و اعمال صالح، کم‌کم و به آرامی صورت می‌پذیرد، شاید سال‌ها طول بکشد تا چنین حالاتی در انسان در اثر گناه ایجاد شود؛ از این‌رو شخص گناه‌کار متوجّه نمی‌شود که با خود چه می‌کند؟1
از میان تمام آثار معاصی، مخرّب‌ترین و خطرناک‌ترین اثر گناهان، اثری است که بر قلب، یعنی مرکز ادراکی و اعتقادی انسان و جایگاه محبّت الهی گذاشته می‌شود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب می‌گردد. استمرار بر گناه باعث ایجاد حالاتی در انسان می‌شود که منشأ این حالات، تحوّل و دگرگونی قلب است
استمرار گناه باعث ایجاد حالاتی در آدمی می‌شود که هر چند نمی‌توان به‌طور دقیق‌تر مراحل و ترتیب آنها را بیان و بر همۀ افراد تطبیق نمود؛ امّا این حالات مشابه و در غالب گناه‌کاران کم و زیاد مشهود است. از خطرناک‌ترین این حالات در اثر تکرار گناه، به‌وجود آمدن حالت شک در مسائل اعتقادی و دینی، همچون توحید، معاد، نبوّت و قرآن است که البتّه در ابتدا چون شخص هنوز با ایمان است او را آزار می‌دهد. آزار دهنده‌تر از آن، اینکه این شک با استدلال و مطالعۀ کتاب برطرف نمی‌شود؛ از این‌رو شخص آلوده به گناه، به این در و آن در می‌زند تا آتش شک را در قلبش خاموش کند، امّا نمی‌تواند. تنها راه اصلاح این نوع شک آزار دهنده، ترک معصیت است و الاّ کم‌کم این شک به گونه‌ای در قلب تثبیت می‌شود که نتیجۀ آن، انکار اعتقادات خواهد بود.
از دیگر آثار ویران‌گرا گناه، پذیرش آسان شبهات و قبول نکردن جواب استدلالی به آن می‌باشد. البتّه نه اینکه نمی‌پذیرد، بلکه قلبش نمی‌تواند بپذیرد.
از دیگر آثار خانمان سوز گناه، بی‌علاقگی و بی‌حوصلگی نسبت به عبادات، مساجد و اماکن مذهبی است که در بعضی مواقع با پیدا شدن سؤال‌هایی مثل اینکه فلسفۀ نماز خواندن چیست؟ چرا باید نماز بخوانیم؟ روزه گرفتن ما چه فایده‌ای برای خدا دارد و نظایر آن بروز می‌کند. البتّه گاهی هم این سؤال‌ها برای فهم حکمت و پایبندی بیشتر به فرایض الهی پرسیده می‌شود. از آن طرف علاقه به لهو و لعب و بازی و افراط در شوخی و خنده در آنها زیاد می‌شود.
آیاتی نظیر آیۀ «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَۀَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون؛2 سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» و نیز آیۀ «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛3 چنین نیست که آنها می‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دل‌هایشان نشسته است!» یا آیۀ «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛4 زیرا چشم‌های ظاهر نابینا نمی‏شود، بلکه دل‌هایی که در سینه‏هاست کور می‏شود.» که در قرآن کریم آمده، بیان‌گر همین نکتۀ مهم است.
در بسیاری از روایات نیز به موضوع مورد بحث تصریح شده است، به گونه‌ای که در یکی از سخنان امام صادق(ع) آمده است: «به جان خودم سوگند که مردمان نادان و خدانشناس را خدا نادان نیافریده است؛ آنان دلالت‌های آشکار و نشانه‌های روشن را در آفرینش خود می‌بینند و ملکوت آسمان‌ها و زمین و آفرینش شگفت‌آوری را که در کمال نظم است و بر وجود آفریدگار دلالت دارد، مشاهده می‌کنند، امّا مردمانی هستند که درهای گناهان را بر خود گشوده و راه شهوت‌ها را بر خویش هموار کردند و در نتیجه، هوا‌های نفس به دل‌هایشان چیره گشت و به سبب ستمی که بر خویش روا داشتند، شیطان بر ایشان مسلّط گشت و خدا این چنین به دل‌های متجاوزان مهر می‌نهد».5
حضرت آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرمود: ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان(عج) است.6

اثر گناه بر ارتباط معنوی با امام عصر(ع)
در حدیث شریفی از امام عصر(ع) آمده است: «آنچه باعث تأخیر افتادن دیدار ما با شیعیان ما می‌شود، اعمال ناشایست آنهاست. پس باید هر یک از شیعیان از اعمالی که باعث ناراحتی ما می‌شود، دوری کنند.»7
علاوه بر آن توصیۀ بزرگان اخلاق، برای تحصیل رضایت حضرت ولیّ عصر(عج)، دایر مدار ترک گناه است. حضرت آیت‌الله بهجت(ره) در جواب اینکه چگونه می‌توان رابطۀ خویش را با اهل‌بیت(ع) و محضر صاحب العصر(عج) تقویت کنیم، فرمود: «اطاعت و فرمان برداری از خدا بعد از شناخت او.»8 همچنین مرحوم آیت‌الله حسن صافی اصفهانی(ره) می‌فرمود: کسی که واقعاً در مسیر تقوا [ترک گناه] قرار بگیرد، محال است که امام زمان(ع) به او علاقه نداشته باشد و با او ارتباط برقرار نکند، [این امر] حتمی و قطعی است.9 شکّی نیست که رابطه با امام عصر(عج) و رضایت حضرتش و حتّی تشرّف به محضر ملکوتی ایشان را فقط باید در ترک گناه جست‌وجو کرد.

راهی برای ترک گناه
حال که این‌قدر گناه آثار بسیار بدی بر روح و جسم آدمی می‌گذارد، باید به سراغ راه‌های ترک گناه رفت. از مهم‌ترین راه‌های ترک گناه ـ مطابق با روایات و توصیه‌های علمای اخلاق‌‌ ـ یاد مرگ است، امّا این امر باید مرتّب و مداوم باشد، این عمل مؤثّر باید هر شب و در موقع خواب انجام شده و ادامه پیدا کند. یاد مرگ، داروی بسیار قوی برای اصلاح قلب و رفع آثار گناه است.
عاشق دیدار امام زمان(ع)، اگر حقیقتاً به دنبال مطلوب خود هست، باید به دنبال این مطلب باشد و اسباب گناه را از خود دور کند. هر شب مرگ و مسائل بعد از مرگ را یاد کرده و جهت سهولت در کار، کتاب‌هایی دربارۀ مرگ و معاد و عواقب گناهان را مطالعه نماید و از خدا و اهل بیت (ع) با گریه و تضرّع بخواهد تا کم‌کم اثر گناهان از قلبش زدوده شده و میل به گناه در وی آن‌قدر ضعیف شود که شخص بر هوای نفسش غالب گردد، چرا که این امر، همان رضایت امام زمان (عج) و نقطۀ اتّصال به آن حضرت است.




برچسب ها :

همۀ امامان کشتی نجاتند؛ لیکن کشتی امام حسین(ع) سریع‌تر است.
همۀ ائمّه(ع) مشعل هدایتند؛ ولی مشعل ابا عبدالله الحسین(ع) پرفروغ‌تر است.
همۀ اولیای الهی درهای رحمت پروردگارند؛ امّا درِ رحمت امام حسین(ع) فراخ‌تر است.
همۀ شهیدان راه حق شفا بخشند؛ لیکن شفابخشیِ امام حسین(ع) گسترده‌تر است.

 همۀ پیشوایان الهی اعجازگرند؛ ولی معجزات امام حسین(ع) همگانی‌تر است.

امام حسین(ع) هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و همه را یک‌جا، در راه خدا داد.
خدا نیز به او پاداشی فراخور خداوندیش عطا فرمود:
شفا در تربت او، استجابت دعا در تحت قبّۀ او و دوای هر دردی را در گروی یک نگاه او قرار داد.
یکی از وسایل مهم و مجرّب برای توسّل به حضرت سیّدالشّهداء(ع) زیارت عاشورا است.
زیارت عاشورا و مداومت بر آن بسیار سهل و آسان است، هر کسی در هر مکان و در هر زمانی می‌تواند با دلی پاک و نیّتی صادق به درگاه او روی آورد، این زیارت را طبق دستور امام(ع) بخواند و مشکلش را حل شده بیابد.
چقدر فراوانند کسانی که اولاددار نمی‌شدند، با زیارت عاشورا صاحب اولاد شدند؛ به بیماری سخت و کمرشکنی چون سرطان مبتلا بودند، از برکت زیارت عاشورا بهبودی یافتند؛ سرپناهی نداشتند و در پرتوی زیارت عاشورا صاحب خانه و کاشانه شدند.
وه چقدر بسیارند کسانی که یک عمر از درد هجران سوختند، با زیارت عاشورا به کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود رسیدند.

آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا

آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا در این صفحات نمی‌گنجد، ولی به حکمِ آب دریا را اگر نتوان کشید، به قدر تشنگی باید چشید؛ به نمی از یمِ بیکران آن اشاره می‌کنیم:
1. مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از استادش مرحوم آیت الله سیّد محمّد فشارکی نقل می‌کند که به هنگام شیوع وبا در «سامرّاء» ایشان فرمودند:
من حکم کردم بر زنان و مردان از شیعیان سامرّاء که زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه نمایند به روح مطهّر حضرت نرجس خاتون، والدۀ ماجدۀ حضرت حجّت(ع) و او را در نزد فرزندش شفیع قرار دهند، تا ایشان نیز در نزد خداوند شفاعت نمایند و من ضامن می‌شوم که هر کس این عمل را انجام دهد، مبتلا به بیماری وبا نشود.
همۀ شیعیان به این حکم عمل کردند و هیچ کس مبتلا به وبا نشد.
این مطلب به قدری روشن بود که سنّی‌ها از روی شرمساری مرده‌های خود را شبانه دفن می‌کردند و به «حرم مطهّر عسکریّین(ع)» می‌آمدند و می‌گفتند:
ما به شما درود می‌فرستیم آن گونه که شیعیان می‌فرستند.1
2. در عهد زعامت مرحوم آیت الله حاج سیّد محمّد حجّت کوه‌کمری قحطی و گرانی سختی پدید آمد، آن مرحوم چهل نفر از طلّاب مهذّب و متدیّن را دستور داد که به «مسجد جمکران» مشرّف شوند و در پشت‌بام مسجد به صورت دسته‌جمعی زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعای علقمه بخوانند، آنگاه به حضرت موسی بن جعفر(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علی اصغر(ع) متوسّل شوند، رفع گرانی و نزول باران را از خداوند بخواهند.
چهل تن از طلبۀ فاضل و متدیّن به امر مرجعیّت اعلای تشیّع به میعادگاه عاشقان شرفیاب شدند، زیارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند، مسجد جمکران را به قصد «قم» ترک کردند. هنوز به دِه «جمکران» نرسیده بودند که بارانِ رحمت سیل‌آسا فرو ریخت و طلّاب ناچار شدند که لباس‌های خود را در آورند، کفش‌های خود را به دست بگیرند و از میان سیلاب‌ها عبور کنند.2
3. داستان همسرِ صالحۀ استاد اشرف حدّاد را همه شنیده‌اید که به زیارت عاشورا مداومت داشت، در شب اوّل رحتلش سه بار امام حسین(ع) به دیدارش تشریف‌فرما شدند و در بار سوم امر فرمودند که عذاب را از اهل آن قبرستان بردارند.3
4. سیّد احمد رشتی هنگامی که از قافله عقب ماند و از زندگی دست شست، توسّل فراوان نمود، سرانجام به محضر کعبۀ دل‌ها تشرّف یافت، حجّت خدا بعد از فرمان نماز شب و جامعۀ کبیره فرمود:
«شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.»4
5. مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی، عموی محروم آیت الله حاج شیخ بهاءالدّین محلّاتی، در شب 24 صفر 1336 ه‍ .ق. در «شیراز» رحلت کرد. در همان شب مرحوم شیخ مشکور در «نجف اشرف» حضرت عزرائیل(ع) را در رؤیا دید و از او پرسید: از کجا تشریف می‌آورید؟ فرمود: از شیراز، از قبض روح میرزا ابراهیم محلّاتی می‌آیم.
از وضع آن مرحوم در عالم برزخ پرسید؛ فرمودند: «در بهترین حالت است، خداوند هزار فرشتۀ موکّل فرموده که از او اطاعت کنند.»
پرسید: از کجا ایشان به این مقام رسیده؟ فرمود: «او سی سال تمام بر زیارت عاشورا مداومت داشت.»
شیخ مشکور خوابش را برای میرزا محمّدتقی شیرازی نقل کرد، او به شدّت گریه نمود، گفته شد: خواب است. فرمود: بلی، ولیکن خوابِ شیخ مشکور است.
فردای آن روز تلگرافی از شیراز رسید و صادقه بودن رؤیای شیخ مشکور بر همگان ثابت شد.5
6. مرحوم شیخ صدرا بادکوبه‌ای که بر زیارت عاشورا مداومت داشت، در 11 شعبان 1392 ه‍ .ق. درگذشت، پس از 23 سال هنگامی که قبر شریفش در موقع تخریب «وادی السّلام» توسط رژیم عفلقی شکافته شد، پیکر پاکش‌تر و تازه پدیدار گردید.6
7. مرحوم حاج شیخ حسن فرید که داستان «سامرّاء» را از مرحوم حائری شنیده بود، به گرفتاری سختی مبتلا می‌شود، از روز اوّل محرّم به زیارت عاشورا شروع می‌کند، روز هشتم از برکت آن زیارت به صورت خارق العادّه‌ای مشکلش حل می‌شود.7
8. بانویی که تا بیست سال بعد از ازدواج اولاددار نمی‌شد، با مداومت بر زیارت عاشورا ـ به مدّت چهل روز ـ صاحب فرزند شد.8
9. مرحوم آقا نجفی اصفهانی می‌نویسد:
دو چلّه زیارت عاشورا جهت مطالب مشروع خواندم و نتیجه گرفتم.9
10. مرحوم حاج شیخ عبدالنّبی عراقی که کتاب ارزشمندی در کیفیّت مداومت بر زیارت عاشورا نوشته، انگیزۀ نگارش این کتاب را برآورده شدن حاجتی به برکت زیارت عاشورا معرفی می‌کند که به نظر ایشان محال عادی بوده است.
در شیوه‌ای که ایشان بیان فرموده، سه روز روزه گرفته می‌شود، روز سوم غسل زیارت کرده، به صحرا رفته به خواندن زیارت عاشورا پرداخته می‌شود.10
 




برچسب ها :

. خداجــویی
خداجویی و معنویت‌گرایی یکی از ویژگی‌های مشترک یاران امام حسین(ع) و امام زمان(عج) است. از والاترین و زلال‌ترین حالات جان آدمی، عشق به کمال مطلق و معبود حقیقی است که پیشوایان الهی از آن، در بالاترین درجه برخوردار بوده‌اند. صاحبان چنین عشق‌هایی برای خود، تعیّنی نمی‌بینند و پیوسته در انتظار لحظه رهایی از قفس تن و زندان خاک و پیوستن به پروردگار هستند. آنان جز رضایت خدا و تسلیم در برابر خواست او چیزی نمی‌خواهند.1
سراسر عاشورا و صحنه‌های «کربلا» را شعار «رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْت‏؛ ما اهل بیت، خشنودیم به خشنودی خداوند.»2 فراگرفته بود و امام و یاران او از همه‌چیز بریده و به حق پیوسته بودند. امام حسین(ع) به هنگام خروج از «مدینه»، با خواندن خطبه، انگیزه هرگونه قدرت‌طلبی و دنیا‌خواهی را رد کرد و بارها از تسلیم شدن در برابر قضای الهی سخن گفت:
«پروردگارا! من راضی به رضای تو و تسلیم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدایی که جز تو معبودی نیست! ای پناه بی‌پناهان!»3
خدامحوری نه تنها در گفتار و رفتار امام متبلور بود، یاران و اهل بیت‌ او نیز معنویت‌گراترین انسان‌ها بودند. حضرت زینب(س) پس از حضور در کنار جسد قطعه قطعه سیّدالشّهداء(ع) عرضه داشت:
«إلَهی تَقَبََّل مِنّا هَذَا القُربانِ؛4
خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»‏
ایشان همچنین در هنگام گفت‌وگو با ابن زیاد فرمود:
«مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِیلا؛ 5
جز زیبایی چیزی ندیدم.»
خدامحوری و معنویت یاران امام، در شب عاشورا جلوه خاصّی به خود گرفت؛ به طوری که صدای عبادت و نیایش و نماز شب آنان در خیمه‌ها پیچیده بود.
خداجویی و توحید، سرلوحه عقاید و خصال یاران حضرت مهدی(عج) نیز هست. آنان خدا را به شایستگی شناخته‌اند و همه وجودشان، غرق در جلوه نور ایزدی است. همه چیز را با جلوه او دیده‌اند و جز یاد او، سخن دیگران در نظرشان بی‌لطف و جاذبه است؛ غیب را چنان شهود دیده و از صفای روحانی عالم معنا نوش کرده‌اند. ایمان خالصانه‌ای در سینه دارند که شکّ و تردید با آن بیگانه است.6
امام صادق(ع) درباره یاران امام مهدی(عج) فرمودند:
«مردانی که گویا دل‌هایشان نورباران است، از ناخشنودی پروردگارشان هراس دارند، برای شهادت دعا می‌کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدا هستند.»7
امام علی(ع) یاران حضرت مهدی(عج) را گنج‌هایی که آکنده از معرفت خدایی‌اند، می‌داند.8
«یاران حضرت مهدی(عج) مردان عبادت و نیایش، شیران روز و نیایشگران شب هستند. روح بندگی و راز و نیاز با جانشان درهم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا می‌بینند و لحظه‌ای از یاد خدا غفلت نمی‌ورزند.»9

2.بصیــرت
بصیرت و رشد فکری، یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک یاران این دو امام است. یاران امام حسین(ع) با شناختی عمیق از حجّت خدا و تمییز میان حقّ و باطل به امام پیوستند. جهاد و قیام آنان، مکتبی، عقیدتی و به دور از هرگونه تعصّبات قومی و تحریکات دشمنان و فریبکاری جناح باطل صورت گرفت.
هلال‌بن نافع، شب عاشورا پس از سخنان امام حسین(ع)، برخاست و گفت:
وَ إِنَّا عَلَی نِيَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا؛10
همانا بر انگیزه‌ها و بینش‌های خویش پایداریم.
عابس‌بن شبیب نیز وقتی که خدمت امام حسین(ع) رسید، گفت:
سلام بر تو ای اباعبدالله! خدا را گواه می‌گیرم که بر آیین تو و پدرت هستم!11
یاران امام زمان(عج) نیز در بصیرت و خردمندی، سرآمد هستند. در فتنه‌هایی که زیرکان در آن فرو می‌مانند، هوشیارانه راه می‌جویند و حق را از باطل می‌شناسند. بصیرت و آگاهی عمیق آنان از اهداف، موجب می‌شود که در راه اطاعت از امام خویش و در احیای سنّت‌ها و مبارزه با بدعت‌ها درنگ نکنند و در پی رسالت شرک‌زدایی، به همراه امام خود بت‌شکنی کنند و پیرایه‌هایی را که به اسم دین در ذهن‌ها جای گرفته و با گذشت زمان تقدّس یافته، نابود سازند.12
یاران مهدی(عج) امام خود را می‌شناسند و به او اعتقاد دارند؛ اعتقادی که در ژرف وجودشان ریشه دوانده و سراسر جانشان را فراگرفته است. این معرفت، شناخت اجمالی نیست؛ بلکه معرفت به حقّ امام است؛ حقّ امامی که حضرت امام صادق(ع) درباره او فرمودند:
«اگر او را درک می‌کردم، تمام عمر به خدمت او می‌پرداختم.»13
این در حالی‌است که برخی انسان‌ها به سبب طولانی شدن غیبت امام زمان(عج)، سردرگم شده و گمراه می‌شوند. حضرت علی(ع) فرمودند:
«تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِیهَا أَقْوَامٌ، وَ يَهْتَدِی فِیهَا آخَرُون‏؛ 14
به سبب غیبت مهدی، سردرگمی به وجود می‌آید. گروهی از مردم گمراه می‌شوند و گروهی بر هدایت می‌مانند.»
یکی از برنامه‌های امام زمان(عج) رشد خرد جمعی است؛ زیرا برای تشکیل حکومت جهانی، ارتقای سطح خرد جمعی از بایسته‌هاست. امام صادق(ع) فرمودند:
«چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می‌گذارد و عقول آنان را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال می‌رساند.»15
یکی از مصادیق مهمّ رشد خرد جمعی، بصیرت است که نخست باید یاران حضرت از آن بهره‌مند باشند تا امام خود را در حاکمیّت عقلانیت یاری نمایند.

3. ولایت‌مـداری
در یک سوی حادثه عاشورا، مظاهر برجسته‌ای از اطاعت و وفای به عهد می‌بینیم و در سوی دیگر آن، نمونه‌هایی از عهدشکنی و بی‌وفایی و نقض پیمان. در کربلا، کوفیان پیمان‌شکن، فرزند پیامبر(ص) را به شهادت رساندند؛16 در حالی‌که یاران باوفای امام، ولایت‌مداری خویش را به نمایش گذاشتند. با آنکه امام(ع) بیعت خویش را از یاران خود برداشت، ولی آنان وفادارانه، در صحنه ماندند و عهد خویش نشکستند. شهدای کربلا جانبازی در رکاب آن حضرت را وفای به عهد دانسته و امضای خون بر پیمان خویش زدند.17
عمرو‌بن قرظه، خود را در برابر شمشیرها و تیرهای دشمن قرار داد تا به امام آسیبی نرسد و آن‌قدر جراحت برداشت که بی‌تاب شد. آنگاه رو به امام(ع) کرد و پرسید:
ای پسر پیامبر! آیا وفا کردم؟ امام(ع) فرمودند:
«آری. تو در بهشت، پیش‌روی منی و زودتر وارد بهشت می‌شوی. سلام مرا به پیامبر(ص) برسان.»18
در زیارت حضرت عبّاس‌بن علی(ع) نیز آمده است:
«أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِی‏؛19
شهادت می‌دهم به تسلیم و تصدیق و وفا و خلوص تو برای فرزند پیامبر.»
که شاهد اطاعت و تسلیم و تصدیق حضرت ابوالفضل(ع) نسبت به فرزند پیامبر(ص) است.
وفاداری حضرت ابوالفضل(ع) به حدّی است که آن حضرت در شب عاشورا خطاب به امام حسین(ع) می‌گوید:
«فَإِذَا نَحْنُ قُتِلْنَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَكُونُ قَدْ وَفَيْنَا لِرَبِّنَا وَ قَضَيْنَا مَا عَلَيْنَا؛20
به خدا سوگند! هرگز از تو جدا نمی‌شویم. جانمان فدای جانت! با حنجره‌ها و حلقوم‌ها و دست‌ها و چهره‌های خون‌آلود از تو حمایت می‌کنیم و هرگاه کشته شویم، به عهد خویش و آنچه بر عهده ماست، وفا کرده‌ایم.»
امام حسین(ع) در روز عاشورا وقتی بر بالین مسلم‌بن عوسجه آمد، این آیه را خواند که بیانگر وفای به عهد یاران امام است:
«مردانی که بر عهد خویش با خدا صادقند، برخی به عهد خویش وفا کرده و جان باختند و برخی منتظرند و عهد و پیمان را هیچ دگرگون نساخته‌اند.»21
یاران امام زمان(عج) نیز عاشقان مولای خود هستند و پاکبازان راه او. از وی همچون فرزندان خلف، فرمان برده، بهتر از بردگان گوش به فرمان، از حضرت پیروی می‌کنند و در انجام دستورهایش بر یکدیگر پیشی می‌گیرند.22
به فرموده پیامبر(ص) آنان تلاشگر و کوشا در پیروی از او هستند.23 عشق و علاقه قلبی به حضرت مهدی(ع)، آنان را به فرمانبری وا می‌دارد و به سان پروانه، به دور شمع وجودش می‌گردند. در روایتی آمده است:
«سوارانی با نشان و پرچم، برای تبرّک، دست بر زین مرکب امام می‌سازند و بر گرد امام می‌چرند. با جان و دل، او را در جنگ‌ها یاری کرده و آنچه طلب کند، کفایت می‌کنند.»24
امام حسن عسکری(ع) در خصوص یاران حضرت مهدی(عج) فرمودند:
«...روزی را می‌بینم که پرچم‌های زرد و سفید در کنار «کعبه» به اهتزاز درآمده و دست‌ها برای بیعت تو، پی‌درپی صف کشیده‌اند. دوستان باصفا، کارها را چنان به نظم و ترتیب درآورده‌اند که همچون دانه‌های درّ گرانبها، شمع وجودت را احاطه کرده‌اند و دست‌هایشان برای بیعت با تو در کنار حجرالأسود به هم می‌خورد. آنان به فرمان‌های دینی فروتنند. دل‌هایشان از کینه و دشمنی پیراسته و رخسارشان برای پذیرش حق آماده است...»25
عشق یاران امام زمان(عج) به حضرت به حدّی است که حتّی زین اسب او را مایه برکت دانسته و به آن تبرّک می‌جویند. امام صادق(ع) فرمودند:
«يَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْإِمَامِ يَطْلُبُونَ بِذَلِكَ الْبَرَكَه؛26
بر زین اسب امام دست می‌کشند و بدین وسیله تبرّک می‌جویند.»
نتیجه چنین عشقی، اطاعت بی‌چون و چرای آنان از امامشان است.

4.شجــاعت
شجاعت، دیگر ویژگی مشترک یاران امام حسین(ع) و امام زمان(عج) است. یاران امام حسین(ع) به عشق شهادت می‌جنگیدند. از مرگ هراسی نداشتند و در برابر دشمن سست نمی‌شدند. رشادتی که حضرت مسلم‌بن عقیل در «کوفه» از خود نشان داد یا شجاعت و شهامتی که ابوالفضل العبّاس(ع)، حضرت قاسم(ع) و دیگران از خود به نمایش گذاشتند، بیانگر آن است که آنان از شجاع‌ترین انسان‌ها بودند.27 شجاعت آنان به گونه‌ای بود که حتّی یکی از سران سپاه دشمن بر سربازان خود فریاد زد:
ای بی‌خردان! می‌دانید با چه کسانی می‌جنگید؟ با شیران شرزه، با گروهی که مرگ آفرینند! هیچ‌کدامتان به میدان آنان نروید که کشته می‌شوید.28
یکی دیگر از دشمنان، شجاعت یاران امام(ع) را این‌گونه توصیف می‌کند:
کسانی بر ما تاختند که پنجه‌هایشان بر قبضه شمشیرها بود. آنان همچون شیران خشمگین بر سواران ما تاختند و آنها را در چپ و راست تار و مار کردند و خود را در کام مرگ افکندند.29
یاران امام حسین(ع) بعد از شهادت ایشان نیز جلوه‌هایی از شجاعت را به نمایش گذاشتند. اهل بیت امام(ع)، به‌رغم آنکه اسیر بودند، زانوی غم در بغل نگرفته و در برابر دشمن تسلیم نشدند. آنان به گونه‌ای رفتار کردند که دشمنان را خشمگین نمودند. در هنگام گفت‌وگوی حضرت زینب(س) با ابن‌زیاد، ابن زیاد از او با عنوان زن متکبّر یاد کرد.30 رفتار اهل بیت امام حسین(ع) ریشه در شجاعت امامشان داشت؛ زیرا آنان یاران امامی بودند که مرگ در راه خدا را عزّت می‌دانست31 و شعار «أبا الموت تخوفانی»32 سر‌می‌داد.
یاران مهدی(ع) نیز مردمانی دلیر و جنگاورند؛ دل‌هایی چون پولاد دارند؛ از انبوه دشمن ‌هراسی به دل راه نمی‌دهند و عشق به خدا و امامشان به آنان قوّت بخشیده است؛ شجاعتی بی‌مانند، آنان را به رزمگاه می‌کشاند؛ عزّت‌نفس و بلندی منزلت، آنان را از کوه، بلندپایه‌تر کرده و هیبتشان را در سینه ستمکاران دو چندان نموده است؛ قوّت چهل مرد را دارند؛ شیران میدان رزمند و جان‌هایشان از سنگ خارا محکم‌تر است.33 امام باقر(ع) در خصوص شجاعت یاران مهدی(ع) فرمودند:
«لَكَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ مُصْعِدِینَ مِنْ نَجَفِ الْكُوفَةِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِیدِ...يَسِیرُ الرُّعْبُ أَمَامَهُ شَهْراً وَ خَلْفَهُ شَهْراً؛34
سیصد و ده و اندی مرد که بر بلندای نجف‌(کوفه) ایستاده‌اند و دل‌هایی چون پولاد دارند. از هر سو تا مسافت یک ماه راه، ترس بر دل‌های دشمنانشان سایه افکنده است. در سوارکاری و تیراندازی بی‌نظیرند. در رزمگاه، نشان شجاعت بر تن داشته و چون یاران پیامبر(ص) در نبرد بدر، نشان ویژه بر سر نهاده‌اند.»35

5.پاسداری از دین
دیگر ویژگی مشترک یاران امام حسین(ع) و امام زمان(عج) پاسداری از دین است. یاران امام حسین(ع) در اطاعت از فرمان خدا و انجام دستورات امامشان، متعبّدترین مردم بودند. آنان با بذل خون خویش به پاسداری از دین و آموزه‌های آن پرداختند؛ زیرا در آن دوره، دین خدا در آستانه نابودی قرار داشت. حضرت ابوالفضل(ع) در رجزی که پس از قطع شدن دست راست خویش خواند، بر مسئله حمایت از دین تأکید کرد:
«وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمِینِی؛ إِنِّی أُحَامِی أَبَداً عَنْ دِینِی‏؛36
با آنکه دست راست مرا قطع کردید، ولی به خدا قسم! هرگز از حمایت و پاسداری از دین خود دست برنخواهم داشت.»
از این رو در برخی زیارات، از یاران امام حسین(ع) به عنوان انصار دین خدا یاد شده است:
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحِیدِ اللَّه‏؛ 37
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِینِ اللَّهِ وَ أَنْصَارَ نَبِيِّه‏؛38
سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول او!»
یکی از مؤلّفه‌های جامعه آرمانی امام زمان(عج)، حاکمیّت دین است. در بسیاری از روایات اسلامی، از تجدّد دین توسط امام زمان(عج) سخن گفته شده است.39 یکی از معانی تجدید دین، آن است که مفاهیم دینی به گونه‌ای تعریف و اجرا می‌شود که با مفاهیم دینی پیش از ظهور، هم‌سویی ندارد. از این‌رو برخی تصوّر می‌کنند که حضرت، دین جدیدی آورده است.40 اساساً یکی از حرکت‌های مهمّ امام زمان(عج) احیای دوباره تعالیم اسلام راستین است. امام علی(ع) فرمودند:
«يُحْيِی مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّه؛41
او کتاب و سنّت مرده و از میان‌رفته را زنده می‌کند.»
برخی از مردم، احیای دوباره اسلام را برنمی‌تابند و به مخالفت با آن می‌پردازند. امام(عج) نیز با آنان می‌جنگند. امام علی(ع) در تعریف یاران حضرت مهدی(عج) می‌فرمایند:
«یاران او با امامشان بیعت کرده که دست و دامنشان را پاک نگاه‌دارند، زبان به دشمنام نگشایند، خون کسی را به ناحق نریزند، به محلّ سکونت مردم هجوم نبرند، کسی را به ناحق نیازارند، بر مرکب‌های ممتاز سوار نشوند، لباس‌های فاخر نپوشند.... در امانت خیانت نکنند، به یتیم، ستم روا ندارند، راه را ناامن نکنند، پناهنده و مجروح را نکشند، فراریان را دنبال نکنند و در راه خدا به شایستگی جهاد کنند.»42


6. ایثـــــار
یکی از بارزترین ویژگی‌های یاران امام حسین(ع) ایثار است؛ یعنی فداکاری، دیگران را بر خود مقدّم داشتن و جان و مال خود را فدای چیزی برتر از خویش کردن. در کربلا ایثار و فداکاری به اوج خود می‌رسد. امام(ع) جان خویش را فدای دین می‌کند. اصحاب امام(ع) تا زنده هستند، به احترام خاندان نبوّت، نمی‌گذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. شب عاشورا پس از آن که امام(ع) بیعت را از آنان برمی‌دارد و آزادشان می‌گذارد تا جان خویش را نجات دهند، یکایک، برخاسته، اعلام فداکاری می‌کنند و می‌گویند:
زندگی پس از تو را نمی‌خواهیم و خود را فدای تو می‌کنیم.43
هنگام نماز ظهر، برخی از اصحاب، خویش را سپر  تیرهای دشمن می‌کنند تا امام(ع) نماز بخوانند.44 عبّاس(ع) با لب تشنه وارد فرات می‌شود و به یاد لب‌های تشنه حسین(ع) و اطفال در خیام، آب نمی‌نوشد.45 زینب(س) برای نجات جان امام سجّاد(ع)، خویش را به خیمه آتش گرفته می‌زند. در مجلس یزید نیز وقتی به کشتن امام سجّاد (ع) فرمان می‌دهند، زینب(س) جان خویش را سپر بلا قرار می‌دهد.
نوجوانی چون قاسم(ع)، خطاب به امام خود می‌گوید:
رُوحُی لِرُوحِكَ الْفِدَاء و َ نَفْسِی لِنَفْسِك‏ الوِقاء؛46
جانم فدای جانت!
در «زیارت عاشورا» نیز به صفت فداکاری یاران امام(ع) اشاره شده است؛ آنجا که می‌خوانیم:
«الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْن‏؛
آنان که از جان و خون خویش در راه حسین(ع) گذشتند.»
از ویژگی‌های بارز یاران و همراهان حضرت مهدی(عج) نیز ایثار است. آنان به خاطر یکدیگر، خود را به رنج می‌افکنند و در بهره‌گیری از زیبایی‌های زندگی، دیگران را بر خود پیش می‌دارند. البتّه آنان باید چنین باشند؛ زیرا آن کس که خودساخته نیست، نمی‌تواند سازندگی کند. امام باقر(ع) فرمودند:
«در زمان قیام قائم، دوران رفاقت (یگانگی) فرامی‌رسد. مردم به سراغ مال برادران خود رفته، حاجت خویش برمی‌گیرند و هیچ کس آنان را منع نمی‌کند.»47
در روایات، از یاران امام زمان(ع) علاوه بر مزامله، به رفقا نیز تعبیر شده است؛48 به معنای دوستان هم‌دل و هم‌راز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم و... دوستی آنان چنان محکم است که گویا برادران واقعی‌اند و همه از یک پدر و مادرند.
«كَأَنَّما رَبّاهُم أَبٍ واحِدٍ وَ أُمٍّ وَاحدَةٍ، قُلوبُهُم مُجتَمعَةٌ بِالمَحَبَّةٍ وَ النَّصیحُةٍ؛49
گویا یک پدر و مادر، آنان را پرورانده‌اند؛ زیرا دل‌های آنان از محبّت و خیرخواهی به یکدیگر آکنده است.»

7. شهـادت‌طلبـی
در شرایطی که انسان‌ها اغلب برای زنده ماندن بیشتر تلاش می‌کنند، کسانی هم هستند که برای رسیدن به درک متعالی‌تری از فلسفه حیات، حاضرند جان خود را فدا کنند. از این‌رو، از شهادت در راه مکتب و دین خود استقبال می‌نمایند. به این روحیه که همراه با رهایی از تعلّقات دنیوی است، شهادت‌طلبی گفته می‌شود.
عاشورا، جلوه شهادت‌طلبی یاران امام حسین(ع) بود. خود آن حضرت نیز پیشتاز و الگوی این میدان بودند. امام(ع) به هنگام خروج از «مکّه» با خواندن خطبه‌ای، از زیبایی مرگ در راه خدا سخن گفتند50 و از آرزومندان شهادت خواستند که با او همراه شوند.
اگر در کلمات یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا و در مسیر کربلا، دقّت شود، روحیه شهادت‌طلبی در گفتار و رفتار آنان به وضوح دیده می‌شود:
سپاس خدای را که با یاری کردن تو، ما را گرامی داشت و با کشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشید.51
حتّی نوجوانی چون قاسم(ع)، مرگ در راه خدا را شیرین‌تر از عسل دانست.52 در همان شب، حضرت عبّاس(ع)، در جمع بنی‌هاشم سخن گفت و به آنان فرمود:
یاران امام، غریبه‌اند و بار سنگین، بر دوش ماست. ما باید نخستین پیشتازان شهادت باشیم تا مردم نگویند بنی‌هاشم اصحاب را جلو انداختند و خودشان پس از کشته شدن اصحاب، به میدان رفتند.
بنی‌هاشم، همه تیغ از نیام کشیدند و به عبّاس‌بن‌علی(ع) گفتند:
ما بر همان تصمیم و آهنگی هستیم که تو هستی.53
امام نیز یاران خویش را همین‌گونه می‌شناخت؛ بنابراین وقتی احساس کرد خواهرش زینب(س) اندکی ناآرام است و در پایداری یاران تردید دارد، فرمودند:
«به خدا قسم! آنان را آزموده و امتحان کرده‌ایم. اینان شهادت‌طلبانی هستند که به مرگ انس گرفته‌اند؛ همان‌گونه که کودک به پستان مادر مأنوس است.»54
یکی از ویژگی‌های یاران امام زمان(عج) نیز شهادت‌طلبی است. امام صادق(ع) فرمودند:
«آنان از ترس خدا، بیمناکند و آرزوی شهادت دارند. خواسته‌اشان کشته شدن در راه خداست و شعارشان یالثارات الحسین؛ ای خون‌خواهان حسین! است...»55

8. آزادگی و ستم‌ستیـــزی
یکی از ویژگی‌های یاران امام حسین(ع) آزادگی و ستم‌ستیزی است. آزادگی، برتر از آزادی است و نوعی حرّیت انسان و رهایی از قید و بندهای ذلّت‌آور و حقارت‌بار است. آزادگی، زمینه ستم‌ستیزی را فراهم می‌نماید؛ زیرا روح آزادگی با ظلم‌پذیری هم‌سویی ندارد.
یاران امام حسین(ع) درجه آزادگی را نخست در خود تقویت نموده، از قید و بندهای دنیا، ثروت و مقام رهایی یافتند. از این‌رو در برابر ظلم ایستادند و شعار آزادی‌خواهی سر دادند. مسلم‌بن عقیل پیشاهنگ آزادی و آزادی‌خواهی بود. وی در هنگام رویارویی با سپاه ابن‌زیاد این رجز را خواند:
«أَقْسَمْتُ لَا أُقْتَلُ إِلَّا حُرّاً
وَ إِنْ رَأَيْتُ الْمَوْتَ شَيْئاً نُكْرا
هرچند مرگ را چیز ناخوشایندی می‌بینم، ولی سوگند خورده ام که جز با آزادگی کشته نشوم.»
همین رجز را نیز عبدالله، پسر مسلم‌بن عقیل در روز عاشورا هنگام نبرد خواند.56
مصداق بارز دیگری از این حرّیت و آزادگی، حرّبن یزید ریاحی بود. آزادگی او سبب شد که به خاطر دنیا و ریاست، خود را جهنّمی نکند و بهشت را در سایه شهادت و ستم‌ستیزی خریدار شود. به هنگام شهادت وی، امام حسین(ع) بالای سر او آمده، خطاب به او فرمودند:
«همان‌گونه که مادرت نام تو را حرّ گذاشته است، آزاده و سعادتمندی در دنیا و آخرت.»57
بی‌تردید، آزادگی و ستم‌ستیزی یاران و اهل بیت امام حسین(ع) ریشه در آزادگی امامشان دارد؛ آن امامی که مرگ در راه حق را زینت دانست و از میان دو امر، یعنی شمشیر یا ذلّت، به استقبال مرگ رفت.
«أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه؛58
بدانید كه این فرومایه فرزند فرومایه، اینك مرا میان دو راه و دو انتخاب قرار داده است؛ بر سر دو راهی ذلّت‌پذیری و تسلیم خفّت‏بار و چقدر دور است از ما كه ذلّت و خواری را برگزینیم!»
یکی از خصوصیات یاران امام زمان(عج) نیز آزادگی و ستم‌ستیزی است. آنان نیز از قید و بندهای دنیا، ثروت و مقام رهایی یافته‌اند. همین امر موجب شده است که با ظالمان و عدالت‌ستیزان مبارزه نمایند. متأسّفانه برخی، حکومت عدالت‌گستر امام(عج) را برنمی‌تابند. جامعه آرمانی امام زمان(عج) با منافع آنان در تضادّ است. از این‌رو در برابر حکومت امام(عج) صف کشیده و ایشان چاره‌ای جز جهاد و مبارزه با آنان نخواهند داشت. بنابراین یاران امام(ع) نیز باید ستم‌ستیز باشند تا در برابر هرگونه هدایت‌گریزی و عدالت‌ستیزی به جهاد بپردازند.59 امام علی(ع) در تفسیر آیه «يُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّه‏؛ در راه خداوند جهاد می‌کنند.»60 فرمودند:
«هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِم‏؛61
آنان، یاران قائم هستند.»
یکی از برنامه‌های امام زمان(عج) عصیان‌ستیزی و عزّتمندی است.
«أَيْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَان‏؛
کجاست بنیان‌کن اصحاب فسق و عصیان و طغیان؟!»
«أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاء؛62
کجاست عزّت‌بخش دوستان و خوارکننده دشمنان؟!»
یاران امام نیز باید عصیان‌ستیز بوده و امام خود را در نهادینه نمودن عزّت‌مندی یاری نمایند.
ویژگی‌های یاران هر دو امام(ع) سبب شد تا آنان از سوی امام خویش مورد ستایش قرار گیرند. امام حسین(ع) از یاران خود، به عنوان باوفاترین و بهترین یاران یاد کردند.63
امام علی(ع) در وصف یاران حضرت مهدی(عج) فرمودند:
«پدر و مادرم فدای گروه اندکی باد که در زمین ناشناخته‌اند!»64
امید آنکه ما نیز از آن قابلیّت برخوردار گردیم که مخاطب کلام امام(ع) باشیم؛ ان‌شاءالله.




برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 34 35 36 37 38 ... 58 صفحه بعد