درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 133
بازدید دیروز : 172
بازدید هفته : 305
بازدید ماه : 1336
بازدید کل : 60391
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









دلم گرفته از این زمانه

در این ندارم آب و دانه

وقتی دانه نگاه آدمیان است

وقتی زمین جای سنگدلان است

چرا دل گرفته نباشم

چرا سخن از زمانه نگویم

سنگدلی چرا ، چرا محبت نه

نگاه چرا، چرا گوش نه

بوی خوشی می آید از سنگ سینه

بوی محبت است درون سینه

سنگ هم از محبت یاد می کند

دل پریشان خویش آباد می کند

سنگ پریشان حال را محبت آرام می کند

دریای طوفان را موج رام می کند

(نویسنده : مقصود شکاری (خوشنام ) ، از کتاب از خدا تا خدا ، ص 76)




برچسب ها :

حضرت رسول اکرم (ص)  

خُلِقتُ أنَا وعَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ مِن نورٍ واحِدٍ ، نُسَبِّحُ اللّهَ يَمنَةَ العَرشِ قَبلَ أن يُخلَقَ آدَمُ بِأَلفَي عامٍ؛ علل الشرائع ، ص ۱۳۴ ،ح ۱
 من و على بن ابى طالب از يك نور آفريده شده ايم و دو هزار سال پيش از آن كه آدم آفريده شود، در سمت راست عرش،تسبيح خدا مى كرديم.




برچسب ها :

پرسش: چه کنیم که شایستۀ دیدار امام زمان(ع) شویم؟
برای پرداختن به این پرسش، باید چند نکته را روشن کنیم:
اوّل اینکه تکلیف ما چیست؟ آیا وظیفه داریم خدمت امام زمان(ع) برسیم؟ (در این صورت باید تمام همّ‌ و غم خود را صرف این کار کنیم.) یا اینکه وظیفه داریم امام زمان خود را بشناسیم و او را دوست داشته باشیم و از او اطاعت کنیم؟

ما باید فکرمان را روی این مسئله متمرکز کنیم که وظایف و تعهّداتمان را به نحو مطلوب بشناسیم و بدان عمل نماییم؛ یعنی اگر گفته شده است که وظیفه دارید،‌ برای امام زمان(ع) دعا کنید، دعا کنیم و اگر گفته شده که برای سلامتی ایشان صدقه دهید، صدقه بدهیم.

نکتۀ دوم اینکه لازم نیست که انسان وردی بخواند، زحمتی بکشد و چلّه‌نشینی کند تا امام زمان(ع) را ببیند؛ بلکه اگر انسان تکالیف شرعی خود را با دقّت و جدّیت انجام دهد، مثل آن پیرمرد قفل‌ساز، امام زمان(ع) خود به سراغ او می‌آید و ممکن است حتّی بارها سعادت این ملاقات نصیبش شود. به هر حال، ما معتقدیم که اعمالمان هفته‌ای دو بار (دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها) به رؤیت حضرت ولیّ‌عصر(ع) می‌رسد. ایشان وقتی اعمال خوب مردم را می‌بیند، خوشحال می‌شود و برای آنها دعا می‌کند و زمانی که اعمال بد پیروان خود را می‌بیند،‌ غمگین می‌شود.
حال اگر سئوال شود که این تکالیف چیست، باید گفت: هر کس باید برای انجام دقیق وظایف دینی‌اش، توضیح‌المسائل مرجع تقلید خود را مطالعه کند، قرآن بخواند و به آن عمل کند و در یک کلام، با سلوک و رفتار خود، به جرگۀ کسانی درآید که خداوند درباره‌شان فرموده است: آنها را دوست دارم. کسی که مشتاق امام زمان(ع) است، باید تلاش کند آنچه را خداوند امر کرده، انجام دهد و از هر چه نهی فرموده، پرهیز نماید. انسان باید مانند اویس قرنی کاری کند که‌ «ولیّ الله» مشتاق او شود و بویش را از دوردست‌ها استشمام کند.

البتّه راه‌حل‌هایی برای زیارت آن حضرت نقل شده است؛ مثلاً گفته‌اند:‌ اگر کسی چهل شب به مسجد سهله در کوفه برود، دیدار حضرت ولیّ‌عصر(ع) برایش میسّر می‌گردد.
در مجموع،‌ زن و مرد مسلمان، باید در انجام تکالیف الهی خود کوشا باشند تا امام زمان(ع) آنها را دوست داشته باشد؛ خواه به محضر آن حضرت شرفیاب شوند، خواه از این سعادت بهره‌مند نگردند.

جلب خشنودی امام عصر(ع)
پرسش: چگونه خشنودی امام زمان(ع) را به دست آوریم و از کجا بفهمیم که آقا از اعمال ما رضایت دارد یا نه؟
پاسخ: خشنودی امام زمان(ع) در رضای خداست: «رضی الله رضانا اهل البیت؛ خشنودی خدا در خشنودی ما خاندان است»1. توضیح آنکه خداوند برای تحقّق فلسفۀ آفرینش و هدفی که انسان‌ها را برای آن آفریده است، پیامبران و کتاب‌های آسمانی فرستاده است. محصول و عصارۀ همۀ فرمان‌های الهی در شریعت اسلام موجود است که به دست پیامبر خاتم(ص) به بشریّت ارائه شده است. با تحقّق وصایت و ولایت و معرفی امام بعد از پیامبر اکرم(ص)، دین خدا کامل و نعمت خدا تمام شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا؛2 امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت ‏خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم »

بنابراین خشنودی خداوند از مردم، هنگامی است که آموزه‌های شریعت خاتم را که با نگهبانی و حفاظت امامان معصوم(ع) به اوج کمال خود می‌رسد، اجرا کنند. این آموزه‌ها را در خلال منابع استنباط احکام می‌توان یافت؛ یعنی در‌ قرآن، سنّت، عقل و اجماع که فتوای فقها مبتنی بر آن است. حال اگر کسی خود مجتهد و کارشناس نیست، باید به مجتهد و کارشناس مراجعه و از او تقلید کند؛ یعنی آنچه را در رساله‌های عملیّۀ مراجع آمده و همچنین دستورهای ولیّ فقیه را اجرا کند. این امر، همراه ایمان به مبدأ و معاد و سفرای الهی، رضایت خداوند را به وجود می‌آورد:
«وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ؛3 و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانى که با نیکوکارى از آنان پیروى کردند، خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند.»

بنابراین، خداوند از بنده‌ای راضی است که دارای ایمان و عمل صالح باشد ـ عمل صالحی که محصول ایمان است ـ عمل صالح، در اطاعت از خدا و پیامبر و امامان و علما تحقّق می‌یابد. هرکس چنین باشد مورد رضا و خشنودی امام زمان(ع) است. تشخیص این مطلب امری بس آسان است؛ هرچه التزام عملی فرد به احکام اسلام بیشتر باشد، قرآن را بخواند، بفهمد و عمل کند و به مسجد و محافل دینی بیشتر رفت و آمد داشته باشد، با افراد مذهبی و علمای دینی بیشتر محشور باشد، بیشتر مورد عنایت و خشنودی امام زمان(ع) است.

بهره‌وری از وجود امام عصر(ع)
پرسش: راه افزایش عشق به امام زمان(ع) و ارتباط با آن حضرت چیست؟
پاسخ:
1. کسب معرفت
ساختار فطرت انسان طوری است که زیبایی و کمال و فضیلت را دوست می‌دارد و مصادیق این زیبایی و کمال را هر جا بیابد، به آن عشق می‌ورزد. امام زمان(ع) حجّت زندۀ خداوند در میان انسان‌ها و کامل‌ترین و زیباترین و با فضیلت‌ترین مخلوقات است. او فردی از سلسلۀ جانشینان و اوصیای الهی است که خلیفۀ پیامبر(ص) و یازده امام معصوم و «بقیّـ[‌الله» بر زمین است. او عصارۀ همۀ کرامت‌ها و ارزش‌های انسانی و ترجمان و آینۀ تمام نمای خلیفـۀ‌الله بر روی زمین است که عالی‌ترین شاخص‌های فطرت الهی انسانی و آینۀ اسما و صفات جمیل مطلق یعنی خدای تعالی است.

انسانی که در تکاپوی یافتن مظهر جمال الهی و عشق ورزیدن به اوست، باید تلاش کند که او را بشناسد و با این معرفت، مظهر جمیل مطلق را بیابد. معرفت او کافی است که انسان را شیدای او کند و این مقتضای فطرت انسان است. شاید رمز تأکیدهای فراوان اسلام بر لزوم و ضرورت شناخت امام، همین باشد. از همین روست که عدم این معرفت را گمراهی در دین معرفی می‌کند، همین باشد: «... اللّهمّ عرّفنی حجّتک، فانّک ان لم تعرّفنی حجّتک، ضللت عن دینی؛ خدایا! حجّت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی از دینم گمراه می‌شوم.»

البتّه این معرفت هر چه عمیق‌تر، دقیق‌تر و همه جانبه‌تر باشد، آثار بیشتری دارد. در فرهنگ و معارف شیعی، امام تنها یک هدایت‌گر و راهنما نیست که ارائۀ طریق کند و به بندگان خدا آدرس مقصد را بدهد؛ بلکه انسان‌های مستعد را به سر منزل مقصود می‌رساند. به عبارت دیگر، هدایت امام تنها از نوع «ارائۀ طریق» نیست؛ بلکه از نوع «ایصال الی المطلوب» نیز هست. این است مفهوم «هدایت به امر» که در قرآن مطرح شده است:
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّۀً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ؛4 و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‏کردند.»

افزایش ارتباط
دومین گام لازم برای ایجاد محبّت و بهره‌وری بیشتر از خورشید وجود امام، افزایش ارتباط است. این مهم، با دعای مستمر برای سلامت و تعجیل در ظهور او، صدقه دادن از طرف او، در انتظار فرج بودن، توسّل به او، پرهیز از گناه و انجام فرایض و مستحبّات، اظهار ارادت و محبّت و مودّت است که قرآن کریم آن را مزد رسالت نبی‌اکرم(ص) قرار داده است: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدّۀ فِی الْقُرْبَى؛5 بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى در بارۀ خویشاوندان.»
در «کافی» حدیثی از امام باقر(ع) نقل شده است که مراد از «قربی» در آیه، امامان معصوم(ع) هستند.6
افزون بر آنچه گذشت، خواندن دعاها و زیارت‌نامه‌ها و صلوات‌های مأثور که دربارۀ حضرت وارد شده، همچون زیارت مخصوص عصر جمعه،‌ همچنین خواندن نماز مخصوص امام زمان(ع) در مسجد مقدّس جمکران و سایر اماکن، از مواردی است که در افزایش رابطۀ‑ قلبی با آن مصلح جهانی مؤثّر است.
 




برچسب ها :

یکى از آرزوهاى دیرینه بشر گسترش عدالت در سراسر گیتى و ریشه سوزى بیداد از همه آبادی هاى زمین است؛ و این امید و آرزو به شکل نوعى اعتقاد در ادیان الهى تجلى نموده است. در طول تاریخ، کسانى که مدعى تحقق این ایده شدند، طرحها ریختند و چاره‏ها اندیشیدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را امیدى بخشند.

آرى؛ اندیشه ظهور حضرت مهدى (عج) تنها چراغ فروزانى است که مى‏تواند تاریکى‏ها و غبار خستگى را از انسان دور کند.

روزى که او مى‏آید و حکومت واحد جهانى تشکیل مى‏دهد، انحراف و بى‏عدالتی ها را محو مى‏سازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را کنار مى‏زند تا بشر لذت و زیبایى زندگى واقعى را در سایه حکومت اهل‏بیت(علیهم السلام) و پیاده شدن همه احکام اسلام ناب محمدى(صلی الله علیه و آله) را با تمام وجود احساس کند.

در آستانه این ظهور نورانى آن منجى بشریت، حوادث شگفت‏انگیزى اتفاق مى‏افتد که از جمله آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوکت جهانى اسلام و حکومت دولت کریمه خواهد بود؛ البته عده‏اى از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از بر پائى رستاخیز به دنیا برمى‏گردند تا به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، «رجعت» نامیده مى‏شود.

رجعت، یکى از مسائل مورد اختلاف میان مذاهب اسلامى است که از عقاید مسلم شیعه به شمار مى‏آید و مورد تأیید اهل‏بیت (علیهم السلام) نیز قرار گرفته است. بر این‏اساس، گروهى از مؤمنان راستین و عده‏اى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده مى‏شوند تا مؤمنان به ثواب یارى آن حضرت در تشکیل حکومت عدل و قسط جهانى نائل آمده، از درک و تماشاى عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام، لذت ببرند و کافران به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگینشان برسند.

برخى از خرده‏گیران بر شیعه، امکان رجعت را مورد تردید قرار داده و اعتقاد به آن را ناپسند دانسته‏اند؛ بدان حد که گفته‏اند: «رجعت، مذهب گروهى از اعراب جاهلیت بوده است که برخى از فرق اسلامى (شیعه) بدان گرویده‏اند.»

تردید و مناقشات مخالفان در صحت رجعت از یک سو و پیچیدگى مسئله از سوى دیگر، پرسش ها و شبهاتى را برانگیخته که از آن جمله است: منظور از رجعت چیست؟ آیا رجعت به معناى بازگشت برخى از اموات (ائمه (علیهم السلام) و گروهى از مؤمنان و کافران) به دنیاست و یا به معناى بازگشت دولت و قدرت به خاندان رسالت است؟ آیا رجعت به معناى نخست، ممکن است؟ آیا همان‏گونه که رجعت در امت‏هاى پیشین واقع شده است، در امت اسلامى نیز واقع خواهد شد؟ رجعت چه زمانى واقع مى‏شود؟ چه کسانى مشمول رجعت مى‏شوند؟ آیا رجعت همگانى است یا اختصاصى؟ و بالاخره فلسفه آن چیست؟

این پرسش ها و نظایر آنها، موجب شده است که اندیشمندان اسلامى کتب و مقالات گرانمایه‏اى در تبیین این موضوع بنگارند و یا در کتب کلامى، بابى را به این موضوع مهم اختصاص دهند. در این سری از مقالات که با محوریت مبحث رجعت ارائه خواهد گردید با کمال بى‏طرفى سعى شده است تا با مطالعه در منابع اصیل اسلامى، این موضوع مهم مورد بررسى قرار گیرد و نگارنده در این راه براى صیانت از اشتباه از خداوند متعال و وجود مقدس حضرت بقیۀ اللّه الاعظم(عج) عاجزانه استمداد و استعانت مى‏جوید.


مفهوم‏شناسى «رجعت»

1. معناى لغوى

«رجعت» در لغت به معناى «بازگشت» است. لغت‏شناسان در توضیح واژه «رجعت» گفته‏اند: «رجعت، مصدر مرۀ از ماده «رجوع» به معناى یکبار بازگشتن یا بازگردانیدن است.»

و نیز در «اقرب الموارد» درباره واژه «رجعت» آمده است: «رجع الرجل رجوعا و مرجعا، و معه انصرف ... هو یؤمن بالرجعۀ، اى بالرجوع الى الدنیا بعدالموت»  یعنى رجوع به معناى بازگشت است و فلانى به رجعت ایمان دارد، یعنى او به رجوع به دنیا پس از مرگ اعتقاد دارد؛ پس واژه رجعت در لغت به معناى «یکبار بازگشت یا بازگردانیدن» است. ناگفته نماند که اصل «رجوع» که به معناى بازگشتن و بازگردانیدن (لازم و متعدى) به کار رفته است؛ مثل: «فرجع موسى الى قومه غضبان أسفا»  و «فإن رجعک الله الى طائفۀ منهم...» که واژه «رجع» در آیه شریفه نخست، لازم است، چنان‏که گفته مى‏شود: «رجع الرجل» و در آیه شریفه دوم، متعدى مى‏باشد. ازاین‏رو، واژه «رجعت» که مصدر مرۀ از ماده رجوع است، به معناى یکبار بازگشتن و یا بازگردانیدن به حال اوّل است.

البته الفاظ مختلفى براى بیان این اصل اعتقادى در قرآن‏کریم و روایات اسلامى به کار رفته است، مانند: رجعت، ایاب، کره، رد، حشر، که همه در معناى بازگشت مشترکند، ولى در میان همه این الفا1 لفظ رجعت مشهورتر است.

2. معانى اصطلاحى

رجعت همانند بسیارى از واژه‏ها علاوه بر معناى لغوى، در علوم مختلف در معانى گوناگونى به کار رفته، و با توجه به این معانى است که مى‏توانیم تصویر و شناخت صحیحى از معناى مورد بحث داشته باشیم. لغتنامه دهخدا معانى اصطلاحى مختلفى براى رجعت برشمرده است، که به اختصار اشاره مى‏شود:

الف) اصطلاح فقهى: بازگردیدن مرد به سوى زن مطلقه خود در مدت قانونى و شرعى.

ب) اصطلاح نجومى: رجعت نزد منجمان و اهل هیئت، عبارتست از حرکتى غیر از حرکت کوکب متحیره به سوى خلاف توالى بروج و آن را رجوع و عکس نیز مى‏نامند.

ج) اصطلاح عرفانى: نزد اهل دعوت عبارتست از رجوع و کال و نکال و ملال صاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال، یا متکلم گفتارى سخیف از اقوال.

د) اصطلاح جامعه‏شناسى: در علوم اجتماعى، برخى جامعه‏شناسان به هنگام بحث از قانونمندى جامعه و تاریخ ، بر این باورند که قوانین تطوّرات تاریخى در همه جوامع مشترک است و تاریخ سه مرحله، ربانى و قهرمانى و انسانى را طى مى‏کند و همیشه این ادوار تکرار مى‏شوند و آنان این حرکت تاریخ را «أدوار و اکوار» و «رجعت» گویند.

روشن است که هیچکدام از معانى چهارگانه مذکور مورد بحث ما نیست و آنچه در این تحقیق مورد توجه است اصطلاح کلامى است.

هـ) اصطلاح کلامى: رجعت در اصطلاح کلامى (متکلمان) عبارت است از بازگشت برخى از اموات به دنیا بعد از ظهور حضرت مهدى(عج) و قبل از قیامت.

مرحوم «سید مرتضى» که از بزرگان شیعه است، چنین مى‏فرماید: «رجعت، عبارت است از این که خداوند در هنگام ظهور حضرت مهدى(عج)، گروهى از شیعیان را که قبلاً از دنیا رفته‏اند، دوباره زنده مى‏کند تا به ثواب یارى آن حضرت نائل شوند و دولت (کریمه) او را مشاهده کنند و نیز جمعى از دشمنان آن حضرت را دوباره زنده مى‏کند تا از آنان انتقام بگیرد.»

قاضى ابن برّاج در تعریف رجعت مى‏گوید: «معناى رجعت این است که خداوند، هنگام ظهور حضرت قائم (عج) دسته‏اى از دوستان و پیروان وى را که قبلاً وفات نموده‏اند، دوباره زنده مى‏کند تا به ثواب یارى و اطاعت آن حضرت و نیز ثواب جنگ با دشمنانش نائل آیند.»
شیخ مفید (ره)، در تبیین معناى اصطلاحى (کلامى) رجعت چنین مى‏فرماید: «ان الله یرد قوما من الاموات الى الدنیا فى صورهم التى کانوا علیها فیعز فریقا و یذل فریقا و المحقین من المبطلین و المظلومین منهم من الظالمین و ذلک عند قیام مهدى آل محمد (علیهم السلام» خداوند گروهى از اموات را به همان صورتى که در گذشته بودند، به دنیا برمى‏گرداند، و گروهى را عزیز و گروهى دیگر را ذلیل مى‏کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده، و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه مى‏دهد، این واقعه هنگام ظهور ولى عصر(عج) رخ خواهد داد.

دانشمند معاصر شیعى، علامه مظفر دراین‏باره مى‏گوید: «عقیده شیعه در رجعت، بر اساس پیروى از اهل‏بیت(علیهم السلام) چنین است: خداوند عده‏اى از کسانى را که در گذشته از دنیا رفته‏اند، به همان اندام و صورتى که داشته‏اند، زنده کرده و به دنیا برمى‏گرداند. به برخى از آنان عزت مى‏دهد و پاره‏اى را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق‏پرستان را از باطل‏پرستان مى‏گیرد و داد ستمدیدگان را از ستمگران مى‏ستاند و این جریان یکى از رویدادهایى است که پس از قیام مهدى آل محمد به وجود مى‏آید. کسانى که پس از مردن به این جهان بازمى‏گردند یا از ایمان بالا برخوردارند یا افرادى در نهایت درجه فساد و آن‏گاه دوباره مى‏میرند»
در یک جمع بندى بین تعریف‏هاى فراوان رجعت، مى‏توان گفت که رجعت عبارت است از: بازگشت گروهى از مؤمنان محض به دنیا، و کافران محض پس از مردن و قبل از قیامت، در حکومت حضرت مهدى (عج) و روشن است که انبیاء و ائمه(علیهم السلام) به عنوان اشرف مؤمنان محض در بین رجعت کنندگان خواهند بود.




برچسب ها :

1- توجه به ناظر بودن خدا همیشه و در همه حال بر اعمال ونیات ما « هو اقرب الیكم من حبل الورید ؛ او از رگ گردن به شما نزدیكتر است » ، « ألم یعلم بان الله یری ، آیا ‹گنهكار› نمیداند كه خدا میبیند » ، « أیحسب ان لم یره احد ، آیا میپنداردكسی او را نمیبیند» 2- توجه به اینكه هر لحظه ، حتی در همان لحظه گناه ممكن است مرگ فرا رسد و در آن حال خدا را ملاقات كند 3-تلاوت آیات و روایات بیم دهنده از آثار گناه و سختی های برزخ و روز قیامت ، و تدبر در آن 4- مطالعه كتب مربوط به قبر و قیامت مانند كتب معاد و سرای دیگر/شهید دستغیب شیرازی ، منازل الاخره / حاج شیخ عباس قمی 5- دعا . از خدا بخواهید شما را در طاعت و بندگی خودش یاری کند 6- انس با مسجد و مجالس مذهبی و دوستان خوب. 7- اجتناب و دوری از زمینه های گناه و فراهم کردن شرایط اجتناب از گناه مانند ازدواج برای کسی که به گناهاه مربوط به غریزه جنسی گرفتار است موفق باشید. متاسفانه شیطان دست از سر هیچ گروهی حتی آنهایی كه توبه می كنند و نماز هم میخوانند بر نمی دارد و از راههای مختلفی آنها را فریب می دهد. برای مقابله با او وترك گناه ، لازم است كارهایی را در برنامه روزانه خود بگنجانید. اولا":از آن كارحرام توبه نمایید و از خداوند بخواهید صبری به شما عطا نماید كه بتوانید در برابر وسوسه های شیطان ایستادگی نمایید و بدانید خدا همواره ناظر بر اعمال ماست. ثانیا" به عواقب بد آن گناه مانند :رسوا شدن در آخرت در برابر پیامبر اكرم (ص)و ائمه اطهار(ع)و تمام مردم (كه بسیار سختتر از آبرو ریزی در این دنیاست)، وارد آمدن صدمات روحی و جسمی غیر قابل انكار بر شما ، از بین رفتن طراوت و تازگی صورت و نمایان شدن اثرات گناه در آن و.... بیاندیشید .ثالثا"شروع به فعالیتهای جسمی سالم مانند فعالیتهای ورزشی نمایید .رابعا" در شبانه روز ،قرآن را ،بخصوص جزء سی ام آن را ،با توجه به معنای آن قرائت نمایید. و در آخر این را بدانید شیطان دشمن قسم خورده ما است و تمام تلاش خود را برای گمراه كردن ما انجام می دهد تا نگذارد ما به بهشت برویم؛در قرآن مجید آمده است هنگامی كه شیطان از درگاه رحمت الهی رانده شد، از خداوند فرصت خواست و خداوند تا روز قیامت به او فرصت داد و شیطان اینچنین قسم خورد«قال فبعزتك لاغوینهم اجمعین»قسم به عزت تو تمام بندگانت را فریب خواهم داد.(سوره ص / آیه 82 )، «الا عبادك منهم المخلصین»مگر آن عده از بندگانت را كه دل از غیر تو بریدند و خالصانه تو را پرستیدند(سوره ص / آیه 83 ). اگردر تمام كارهایتان خدا را در نظر داشته باشید،و به او توكل كنید، شیطان نمی تواند بر شما غلبه پیذا كند.
استخاره به معنی طلب خیر است . یعنی انسان قبل از انجام کار به درگاه الهی دعا کند و از او در آن کار طلب خیر کند و از او بخواهد اگر این کار به خیر و صلاح اوست او را در انجام آن موفق کند و اسباب و مقدمات آن را مهیا کند و اگر به صلاح او نیست موفق بر انجام آن نشود. یعنی استخاره یک دعاست و در این زمینه از امامان معصوم دعاهایی رسیده مانند دعای استخاره ی امام سجاد در صحیفه ی سجادیه. اما آنچه که امروزه به استخاره مشهور است در واقع تفؤل زدن به قرآن است که در این زمینه هم روایاتی هست (جلد 91 ، صفحه 232 بحارالانوار) و در مورد آن باید گفت که ابتدا وظیفه ی شخص این است که در مورد آن کاری که می خواهد استخاره(به معنی تفؤل) کند تحقیق و مشورت کند اگر باز هم ته دل مکدر بود بر خداوند توکل کند و از خداوند طلب خیر درتفؤل به قرآن کند و هر چه آمد عمل کند. البته این نكته را باید یاد آور شد كه به نظر تمامى علماى دین و صاحب نظران، استخاره از ادله شرعى نیست؛ یعنى، عمل بر طبق آن هیچ الزام دینى ندارد. بنابراین مخالفت با استخاره اشكال شرعى ندارد. خصوصا كه اغلب استخاره‏هاى مصطلحى كه مردم انجام مى‏دهند، به مورد و به جا نیست؛ زیرا تا عقل و خرد و مشورت با افراد ذى‏صلاح است، نوبت به استخاره نمى‏رسد. از این رو اگر متقضاى استخاره در تضاد با یكى از احكام شرع و وظایف مكلف باشد، مسلما هیچ گونه اعتبارى ندارد؛ مانند این كه شخصى استخاره كند كه نماز بخواند یا نه و استخاره بد بیاید و یا استخاره كند كه كار حرامى را انجام دهد و خوب بیاید. از این رو استخاره در صورت تضاد با احكام شرعى هیچ اعتبارى ندارد. در صورت متضاد نبودن نیز عمل بر طبق آن واجب نیست. براى به جا بودن استخاره، باید امور زیر را مورد ملاحظه قرار داد: 1- پیش از استخاره باید درباره خوبى‏ها، بدى‏ها، منافع و مضار كار مورد نظر فكر، تدبر، تعقل و سنجش صورت گیرد. 2- با افرادى كه در آن زمینه اطلاعات كافى دارند مشورت شود. 3- آن كار از امورى باشد كه انسان خودش مى‏خواهد انجام دهد (مثلاً اگر به فلان سفر بروم، خوب است یا نه) نه این كه به نیت فال و پیش‏گویى باشد (مثلاً فردا در دادگاه تبرئه مى‏شود یا نه و یا در امتحان قبول مى‏شود یا نه؟). اگر شخصى تمام این مراحل را انجام داد و به نتیجه قاطعى نرسید و نتوانست تصمیم‏گیرى كند، آن وقت نوبت مشورت با خداوند به شكل استخاره مى‏رسد




برچسب ها :


همان گونه که امام امیرمۆمنان على(علیه السلام) در خطبه 18 نهج البلاغه با دقیقترین و رساترین بیان نشان داده، که چگونه گروهى از همان قرن نخستین ظهور اسلام به خاطر فاصله گرفتن از قرآن و اهل بیت که شارحان الهى قرآنند، سرگردان و حیران مانده اند و به راه هایى که دون شأن عالم اسلامى است کشیده شده اند.

در این جا حدیث جالبى است که از گفتگوى «عُمَرِ بْنَ اُذْیْنَه»(1) یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) با «ابن ابى لیلى»(2) که حقایق مهمّى در آن برملا شده است.

 

او مى گوید: روزى وارد بر «ابن ابى لیلى» شدم که از قضات بود، گفتم: مى خواهم چند مسأله از تو سۆال کنم ـ و من در آن موقع نوجوانى بودم ـ گفت فرزند برادر بپرس!

 

گفتم: شما جمعیّت قضات کار عجیبى دارید، مسأله اى در امور مالى یا مربوط به ازدواج و خون، نزد شما مطرح مى شود و در آن به رأى خود قضاوت مى کنید امّا همان مسأله نزد قاضى «مکّه» مطرح مى شود او رأى دیگرى صادر مى کند; و باز همان مسأله نزد قاضى بصره و قاضى یمن و قاضى مدینه مطرح مى شود آنها نیز آراى دیگرى صادر مى کنند که برخلاف آراى قبلى است; سپس همه شما نزد خلیفه اى که شما را به منصب قضاوت نصب کرده است جمع مى شوید و از آراى مختلف، او را با خبر مى سازید و او رأى همه شما را(با آن همه ضدّ و نقیض ها) صحیح مى شمرد! در حالى که خداى شما یکى و پیامبرتان یکى و دین شما یکى است، آیا خداوند، شما را به اختلاف دعوت کرده و اطاعتش نموده اید؟ یا شما را از آن نهى فرموده و نافرمانى کرده اید؟ یا شما در تشریع احکام، شریک خدا هستید و حق دارید هرچه مى خواهید بگویید و حکم صادر کنید و بر او لازم است که راضى باشد؟ یا این که خداوند، دین ناقصى را نازل کرده و از شما براى تکمیلش یارى طلبیده است؟ یا دین کاملى را نازل کرده ولى رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) در ابلاغ آن کوتاهى نموده؟ راستى چه پاسخ مى گویید؟

 

«ابن ابى لیلى» گفت: از کجا هستى اى فرزندم گفتم: از اهل بصره گفت: از کدام قبیله‌اى؟ گفتم: از طایفه «عبدقیس»؛ گفت: از کدام شاخه‌هاى آن؟ گفتم: از «بَنى اُذینَه» گفت: با «عبدالرحمان ابن اذینه» چه نسبتى دارى؟ گفتم: او جدّ من است.

 

از «على بن ابى طالب» برایم نقل کرد که قضات سه طایفه اند دو طایفه اهل هلاکتند و یک طایفه اهل نجات، امّا آن دو گروه که هلاک مى شوند گروهى هستند که عمداً قضاوت ظالمانه مى کنند و یا اجتهاد مى کنند و راه خطا مى روند و اهل نجات کسى است که به امر الهى عمل کند

 

در این جا او به من خوش آمد گفت و مرا نزد خود نشانید و گفت: برادرزاده سۆال کردى و خشونت به خرج دادى و در سخن خود اصرار ورزیدى و اعتراض کردى و من ان شاء الله جواب تو را مى گویم.

 

امّا سۆال تو درباره اختلاف آراى قضات، به دلیل این است که هر مسأله اى براى ما پیش آید که بیانى در رابطه با آن، در کتاب الله و یا سنّت رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) باشد، هرگز براى ما شایسته نیست که از کتاب و سنّت فراتر رویم و امّا مسائلى که براى ما پیش مى آید و در کتاب الله و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از آن خبرى نیست، ما به رأى خود اخذ مى کنیم.

 

گفتم: این کار درستى نیست که انجام داده اى! چرا که خداوند متعال مى فرماید:

 

«ما هیچ چیزى را در کتاب (قرآن) فروگذار نکرده ایم» و نیز فرموده: «قرآن را براى تبیین همه چیز نازل کردیم» به عقیده تو اگر کسى عمل به اوامر الهى کند و از نواهى او خوددارى کند، آیا وظیفه اى بر او هست که اگر انجام ندهد خدا او را عذاب کند یا اگر انجام دهد به او پاداش عطا نماید؟

 

گفت: چگونه ممکن است پاداش بر چیزى دهد که امر به آن نکرده یا مجازات نسبت به چیزى کند که نهى از آن ننموده است؟

 

گفتم: اصولا چگونه ممکن است مسائلى پیش آید که حکم آن در کتاب الله و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نباشد؟

 

گفت: فرزند برادرم! در حدیثى از عمر بن خطاب آمده که: در میان دو نفر داورى کرد، کسى که از همه به او نزدیکتر بود گفت: اى امیرمۆمنان! راه صحیح را پیمودى. عمر با تازیانه اى که در دست داشت بر او زد و گفت: «مادرت به عزایت بنشیند! به خدا سوگند خود عمر نمى داند راه صواب رفته یا خطا! این رأیى بود که به اجتهاد خود گفتم، مرا در پیش روى خودم مدح نگویید!»

 

من به او گفتم: من هم حدیثى براى تو نقل مى کنم، گفت: بگو ببینم! گفتم: پدرم این حدیث را از «على بن ابى طالب» برایم نقل کرد که قضات سه طایفه‌اند ؛ دو طایفه اهل هلاکتند و یک طایفه اهل نجات، امّا آن دو گروه که هلاک مى شوند گروهى هستند که عمداً قضاوت ظالمانه مى کنند و یا اجتهاد مى کنند و راه خطا مى روند و اهل نجات کسى است که به امر الهى عمل کند.

 

این حدیث، حدیث تو را باطل مى کند اى عمو! گفت: به خدا سوگند درست است اى فرزند برادر، پس تو مى گویى همه چیز در قرآن است؟

 

گفتم: خداوند چنین فرموده، و هیچ حلال و حرام و امر و نهى نیست مگر این که در قرآن است خواه کسانى از آن آگاه شوند یا از آن آگاه نشوند. خداوند در قرآن از مسائلى خبر داده که ما نیاز (فوق العاده اى) به آن نداریم چگونه ممکن است از امورى که نیازمندیم خبر نداده باشد؟ گفت: مثلا مانند چه مسائلى؟

 

گفتم: داستان آن دو مردى که یکى باغ مهمّى داشت و دیگرى با ایمان بود و دستش تهى....(3)

 

گفت: (بسیار خوب) این علوم قرآنى که مى گویى نزد کیست؟

 

گفتم: خودت مى دانى نزد کیست!

 

گفت: دوست دارم او را مى شناختم پاهاى او را با دست خود مى شستم و خادمش بودم و از او یاد مى گرفتم.

 

گفتم: تو را به خدا سوگند مى دهم آیا کسى را مى شناسى که وقتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) درخواست بیان مطلبى مى کرد به او جواب مى داد و هنگامى که سکوت مى کرد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ابتدا مى فرمود؟

 

گفت: آرى او «على بن ابى طالب(علیه السلام)» بود.

 

گفتم: سۆال دیگرى دارم، آیا هرگز شنیده اى که امام على(علیه السلام) بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) درباره حلال یا حرامى از کسى سۆالى کرده باشد؟

 

گفت: نه.

 

گفتم: آیا مى دانى که دیگران به او محتاج بودند و مسائل را از او مى گرفتند؟

 

گفت: آرى.

 

گفتم: پس تمام این علوم هاى قرآنى نزد او بود.

 

گفت: او از جهان رفته، کجا دست ما به دامنش مى رسد؟

 

گفتم: در میان فرزندانش جستجو کن! که این علوم نزد آنهاست.

 

گفت: چگونه من به آنها دست پیدا کنم؟

 

گفتم: بگو ببینم اگر بیابانى باشد و راهنمایانى داشته باشد، آنها برخیزند و بعضى از راهنمایان خود را بکشند و بعضى را بترسانند تا فرار کنند و بعضى هم که مانده اند خود را پنهان سازند و آنها بدون راهنما بمانند و در میان بیابان سرگردان شوند و هلاک گردند، درباره آنها چه مى گویى؟ (و مقصّر کیست و باید چه کنند؟)

 

گفت: باید به جهنم بروند! این را گفت و رنگش پرید، صورتش زرد شد و دانه بهى را که در دست داشت محکم بر زمین زد به طورى که متلاشى شد و گفت: «اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ».(4)5))

 

پی نوشت ها :

 

(1) عمر بن اذینه» از بزرگان علماى شیعه از اهل بصره است و از طریق مکاتبه سۆالاتى از امام صادق(علیه السلام)داشت و صاحب بعضى از تألیفات در احکام دین و مورد اعتماد و وثوق بود او در زمان «مهدى عباسى» (به خاطر رابطه نزدیکش با اهل بیت و امام صادق(علیه السلام)) تحت تعقیب قرار گرفت و به یمن فرار کرد و در همان جا وفات یافت.

 

(2) ابن ابى لیلى» از فقهاى معروف اهل سنّت، نامش «محمد بن عبدالرحمن» است، ولى در حدیث بالا گفتگوى «ابن اذینه» را با عبدالرحمن پدر او مى خوانیم امّا در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که گفتگوى «ابن اذینه» با «محمّد» فرزند او بوده که از زمان بنى امیّه تا ایّام حکومت «منصور عبّاسى» عهده دار منصب قضاوت در کوفه بود، در حالى که پدرش «عبدالرحمن» از فقهاى عصر على(علیه السلام) محسوب مى شود و هنگام خروج بر «حجاج بن یوسف»، کشته شد (بنابراین «ابن اذینه» که از یاران امام صادق(علیه السلام) است با «محمد» معاصر بوده، نه با پدرش «عبدالرحمن».

 

(3) به تفسیر نمونه، ذیل آیات 32 به بعد سوره کهف مراجعه فرمایید.

 

(4) مستدرک الوسائل، ج 17، ص 245، ح 13 ـ این حدیث را در کتابهاى فراوان دیگرى نقل کرده اند.

( 5) پیام امام علی(علیه السلام)، جلد1، ص636




برچسب ها :

در حدیث صحیح امام صادق علیه السلام فرمود: سزاوار است بیماری که از شما شیعیان است، برادران خویش را باخبر کند تا از او عیادت کنند و عیادت کنندگان به سبب او، و او به سبب آن‌ها از سوی خدا پاداش گیرند. به آن حضرت گفته شد: این درست که به سبب عیادت از او، اجر برند. ولی بیمار چگونه به سبب عیادت ایشان اجر میبرد؟ آن حضرت فرمود: او به سبب کسب حسنات برای آنها اجر میبرد و از این رو، برای او ده حسنه نوشته میشود، ده درجه بالا میرود و ده گناه از او پاک میشود. (کافی، ج 3، ص 117)

در جدیث صحیح امام کاظم علیه السلام فرمود: چون یکی از شما بیمار شود، باید به مردم اجازه دهد تا نزد او آیند؛ چرا که هر فردی دعای مستجابی دارد. (کافی، ج 3، ص 117)

در حدیث صحیح امام صادق علیه السلام فرمود: هر مومنی برای خشنودی خداوند متعال از مومن بیماری عیادت کند، خداوند فرشته عیادت کننده ای بر او بگمارد که وی را در قبرش عیادت کند و تا روز قیامت برای او استغفار نماید. (کافی، ج 3، ص 120)

در حدیث صحیح امام صادق علیه السلام فرمود: عیادت باید به اندازه دوشیدن شیر یک شتر، یا زمان دوشیدن شیر یک شتر باشد. (کافی، ج 3، ص 117)

در حدیث موثق حضرت علی علیه السلام فرمود: بیشترین پاداش نزد خداوند، از ان عیادت کننده‌ای است که هرگاه از برادر دینی خود عیادت می‌کند، کمتر بنشیند مگر آنکه بیمار دوست بدارد، که بیشتر بنشیند. (کافی، ج 3، ص 118)
(بیمار به استراحت و آرامش جسمی و روحی نیاز دارد، از این رو عیادت طولانی نه تنها او را شادمان نمیکند بلکه مایه رنجش خاطر وی خواهد شد.)

 




برچسب ها :

1- ايمان به خدا و پيامبر او.
2- جهاد در راه خدا.
3- اظهار كلمه اخلاص، كه آن فطرت الهى است.
4- به پا داشتن نماز، كه آن شريعت است.
5- پرداختن زكات، كه از واجباتى است كه خداوند عزّ و جلّ مقرّر فرموده است.
6- روزه داشتن، كه سپر حافظى در برابر عذاب خداى متعال است.
7- به جا آوردن حج خانه خدا، كه دوركننده تنگدستى و بر طرف‏كننده گناهان است.
8- سركشى به خويشاوندان، كه موجب افزايش مال و تأخیر در مرگ است.
9- صدقه دادن پنهانى، كه گناه را خاموش مى‏سازد، و آتش غضب و خشم خدا را فرو مى‏نشاند.
10- كار خير و احسان به ديگران، كه مرگهاى بد را دفع مى‏كند؛ و انسان را از بلاهاى ناگزير باز مى‏دارد.
11- هشيار باشيد كه راست بگوييد، زيرا خداوند با صادقان است.
12- از دروغ و دروغگو دورى گزينيد، كه دروغگو از ايمان دور است.
13- آگاه باشيد كه راستگو در مسير نجات و كرامت است.
14- بدانيد كه دروغگو، بر لب پرتگاه رسوايى و هلاك است.
15- مراقب باشيد كه پيوسته سخن خير بر زبان برانيد تا به آن شناخته شويد.
16- به كار خير عمل كنيد، تا اهل خير باشيد.
17- كسى كه شما را امين شمرده، امانتش را اداء كنيد.
18- خويشاوندانى كه شما را ترك كرده‏اند، با آنان مهربان باشيد.

19- به كسانى كه شما را از خير خود محروم ساخته‏ اند، احسان كنيد . گلچين صدوق، ج‏1، ص: 143-144




برچسب ها :

آیت‌الله بهجت(ره) در خصوص حکمت بلاها و گرفتاری‌های غیر قابل پیش‌بینی در زندگی فرموده است:
خداوند بلاها را بدون حکمت، ملاک و مصلحت نمی‌فرستد، بلکه برای دعا و تضرع ما می‌فرستد بنابراین برای رفع آنها دعا لازم، و تضریع به درگاهش مطلوب است. «فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ؛ پس چرا هنگامى که عذاب ما به آنان رسید تضرع نکردند».
هر کسی کاسه‌ای از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد او است و کاسه‌های اشخاص از بلایا پر شده است ولی خدا که همه را دوست دارد آیا در برابر طوفان‌های حوادث، ما را در وسط کشتی رها کرده است و یا همواره به فکر ماست؟!
در توصیه‌های رسول اکرم(ص) به ابوذر آمده است: «خدا همه چیز را در همه وقت می‌بیند و هیچ چیز از او پوشیده نیست» از این رو درست است که بعضی از افراد در مادیات و ثروت‌ از تو بالاتر هستند اما آیا عمر او، صحت او، توسعه او از لحاظ اولاد و ... از تو بیشتر است یا اینکه تو در این امور و دیگر نعمت‌های ظاهری و باطنی از او برتری؟!
پس به طور کلی باید همه چیز را نگاه کرد، خداوند علیم و حکیم همه بلاها را با عدل و ترازوی مساوات تقسیم کرده است. «المصائب بالسوّیه مقسومة بین‌ البریّه».




برچسب ها :

بدترين دوست،‌ کسی است که براي او به رنج و زحمت افتي.حضرت علی(ع)

نابود شد ، كسي كه ارزش خود را ندانست. حضرت علی(ع)

هم نشين بي خرد مباش، كه كار زشت خود را زيبا جلوه داده، دوست دارد تو همانند او باشي. حضرت علی(ع)

كار اندكي كه ادامه يابد، از كار بسياري كه از آن به ستوه آيي اميدوار كننده تر است. حضرت علی(ع)

هنگامي كه توانايي فزوني يابد، شهوت كاستي گيرد. حضرت علی(ع)

اي فرزند آدم ! خودت وصي مال خويش باش، امروز به گونه اي عمل كن كه دوست داري پس از مرگت عمل كنند. حضرت علی(ع)

تندخويي بي مورد نوعي ديوانگي است، زيرا كه تندخو پشيمان مي شود، و اگر پشيمان نشد، پس ديوانگي او پايدار است.حضرت علی(ع)

هر گاه تهيدست شديد با صدقه دادن، با خدا تجارت كنيد.حضرت علی(ع)


وفاداري با خيانت كاران نزد خدا نوعي خيانت، و خيانت به خيانت كاران نزد خدا وفاداري است. حضرت علی(ع)

اي فرزند آدم ! اندوه روز نيامده را بر امروزت ميفزا، زيرا اگر روز نرسيده، از عمر تو باشد خدا روزي تو را خواهد رساند. حضرت علی(ع)

هر گاه مستحبات به واجبات زيان رساند آن را ترك كنيد. حضرت علی(ع)

جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و كوتاهي ورزند ! .حضرت علی(ع)

هر گاه خدا بخواهد بنده اي را خوار كند، دانش را از او دور سازد. حضرت علی(ع)

مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ كس را بر دوستي مادرش نمي توان سرزنش كرد. حضرت علی(ع)

از نافرماني خدا در خلوت ها بپرهيزيد، زيرا همان كه گواه است، داوري كند. حضرت علی(ع)

بي نيازي از عذرخواهي، گرامي تر از عذر راستين است.حضرت علی(ع)

براي هر كسي در مال او دو شريك است: وارث، و حوادث. حضرت علی(ع)

برترين بي نيازي و دارايي، نااميدي است از آنچه در دست مردم است. حضرت علی(ع)

ستودن بيش از آن چه كه سزاوار است نوعي چاپلوسي، و كمتر از آن،‌ درماندگي يا حسادت است. حضرت علی(ع)

سخت ترين گناه آنكه گناهكاران را كوچك بشمارد.حضرت علی(ع)



از حرام دنيا چشم پوش، تا خدا زشتي هاي آن ر ا به تو نماياند، و غافل مباش كه لحظه اي از تو غفلت نشود. حضرت علی(ع)

سخن بگوييد تا شناخته شويد، زيرا كه انسان در زير زبان خود پنهان است. حضرت علی(ع)

بسا سخن كه از حملة مسلحانه كارگر تر است.حضرت علی(ع)

خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.حضرت علی(ع)

سخت ترين گناهان، گناهي است كه گناهكار آن را سبك شمارد.حضرت علی(ع)

دو گرسنه هرگز سير نشوند: جويندة علم و جويندة مال.حضرت علی(ع)

چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراواني است كه رنج آور باشد.حضرت علی(ع)

خدا عقل را به انساني نداد جز آن كه روزي او را با كمك عقل نجات بخشيد. حضرت علی(ع)

هر كس با حق در افتاد نابود شد. حضرت علی(ع)

قلب، كتاب چشم است. (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند.) حضرت علی(ع)

تقوا در رأس همة ارزش هاي اخلاقي است. حضرت علی(ع)



با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتي سخن مگو، و با كسي كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن. حضرت علی(ع)



در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه بر ديگران نمي پسندي دوري كني. حضرت علی(ع)




برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 58 صفحه بعد