درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 182
بازدید دیروز : 172
بازدید هفته : 354
بازدید ماه : 1385
بازدید کل : 60440
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز










پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله تا آخرين روزهای رحلت خويش از يك نگرانی و ناراحتی درونی شديدا رنج می برد. اساسا برای يك شخصيت والای آسمانی كه نتيجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبری آينده اسلام بوسيله فردی شايسته می انديشيد، مسئله امامت و رهبری امت اسلام، مهمترين دغدغه خاطر به شمار می آمد. حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله كه از انديشه برخی افراد فرصت جو و رياست طلب در انحراف مسئله جانشيني، آگاهی داشت و از سرنوشت آن شديدا بيمناك بود، بارها بر اين مهم تصريح نموده و به جانشينی علی عليه السلام بعد از رحلت خويش تاكيد كرده بود. اوج اين رهنمودها در حادثه غدير بود كه 70 روز قبل از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد. در آن روز تاريخی كه با حضور يكصد هزار تن از مسلمانان و بعد از نزول آيه بلاغ (1)، وصايت و ولايت حضرت امير مؤمنان علی عليه السلام رسما اعلام گرديد و با نزول آيه اكمال (2)، اين مراسم سرنوشت ساز پايان پذيرفت، باز هم نگرانی حضرت رسول صلی الله عليه وآله رفع نشد. پيامبر دورانديش اسلام صلی الله عليه وآله پيش بينی می كرد كه در آينده ای نزديك رهبری حكومت اسلامی را عده ای از محور خارج كرده و افراد جاه طلب، علی عليه السلام را از خلافت دور نموده و مسلمانان را از رهبری آن يگانه دوران محروم كنند. بدين جهت گاهی اين نگرانی خود را اظهار نموده و به علی عليه السلام می فرمود: «من می ترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبری پافشاری كرده و به نزاع برخيزي، تو را به قتل برسانند. » (3)

اگر آن نامه را می نوشت!
به اين جهت حضرت رسول صلی الله عليه وآله در يكی از واپسين روزهای حيات خود كه در بستر بيماری بود و برخی از سران اصحاب به عيادتش آمدند، بعد از اينكه اندكی سر به زير انداخته و مدتی فكر نمود، رو به حاضرين كرده و فرمود: «ايتونی بدواة وصحيفة اكتب لكم كتابا لاتضلوا بعده; (4) برايم كاغذ و دواتی بياوريد، تا برای شما نامه ای بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. »
در اين هنگام عمر بن خطاب بدون رعايت احترام پيامبر و با لحنی كاملا بی ادبانه به ساحت مقدس نبی اكرم جسارت كرده و گفت: «بيماری بر او غلبه كرده، با داشتن قرآن ما به چيز ديگری نياز نداريم. » (5)
سعيد بن جبير می گويد: ابن عباس با اظهار تاسف شديد از نوشته نشدن نامه پيامبر چنين می گفت: «روز پنجشنبه عجب روز دردناك و مصيبت باری برای مسلمانان بود!» آنگاه در حالی كه از شدت ناراحتی اشك بر گونه هايش سرازير بود، واقعه آن روز را توضيح می داد. (6)

بديهی است كه هدف پيامبر از نوشتن نامه همان تحكيم وصايت و خلافت اميرمؤمنان علی عليه السلام و تبيين خط رهبری آينده جهان اسلام بود، به دليل اينكه:
1 - نگرانی پيامبر هنوز از تثبيت رهبری آينده رفع نشده بود و آن مسئله حياتی دنيای اسلام همچنان موجب دغدغه خاطر پيامبرصلی الله عليه وآله و اشتغال فكری او محسوب می شد.
2 - حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله در اين مورد فرمود: می خواهم نامه ای بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد و اين عينا همان عبارتی است كه در حديث ثقلين بكار برده است. با ملاحظه اين دو حديث می توان فهميد كه هدف پيامبر نوشتن چيزی محكمتر از حديث ثقلين و حديث غدير در مورد رهبری اهل بيت عليهم السلام بوده است.
3 - مهمتر از اين، مخالفت سرسختانه خليفه دوم - كه به هنگام رحلت پيامبر در سقيفه بنی ساعده شورای خلافت و رهبری تشكيل داده و با زير پا گذاشتن تمام گفتارها و وصيتهای پيامبرصلی الله عليه وآله در مورد زمامداری آينده مسلمانان تصميم گيری كرد - می باشد و از شدت عصبانيت وی می توان هدف پيامبر را حدس زد. (7)
4 - ابن حجر هيثمی(8) در الصوائق المحرقه روايتی نقل كرده كه نشانگر تلاشهای مكرر پيامبرصلی الله عليه وآله در آخرين لحظات زندگی بر مسئله امامت و ولايت علی عليه السلام است. او می گويد: پيامبر خداصلی الله عليه وآله در حالی كه آخرين روزهای عمر شريف خود را سپری می كرد و در اطراف او يارانش گرد آمده بودند، خطاب به آنان فرمود: ای مردم! من به زودی از ميان شما خواهم رفت، آگاه باشيد! من در ميان شما كتاب خدا و عترتم را كه اهل بيت من هستند باقی می گذارم. سپس دست علی عليه السلام را گرفته و بالا برده و فرمود: «هذا علی مع القران والقران مع علی لايفترقان... ; (9) اين علی همراه با قرآن و قرآن هم همراه اوست و اين دو از هم جدا نمی شوند.... »

رهنمود به زمامداران
حضرت رسول صلی الله عليه وآله كه در طول حيات و بويژه در زمان رسالت خود حامل وحی الهی و امين خداوند بر مردم بود و با گفتار و كردار خود احكام الهی را به مردم ابلاغ و اعلان می نمود، در آخرين لحظات زندگی نيز از اين سيره الهی خويش دست نكشيد. آن بزرگوار با اينكه از بيماری شديدا رنج می برد، برای آخرين بار و با زحمت تمام به ميان جمعيت آمده و بر ارزشهای اسلامی كه در راه استقرار آنها هستی خويش را وقف نموده بود، تاكيد كرده و بار ديگر به مسلمانان در پاسداری از آيين اسلام سفارش نموده و هشدار داد.
پيامبری كه احترام به حقوق فردی و اجتماعی مسلمانان را در طول 23 سال به آنان آموخته و خود عملا آنرا رعايت كرده بود، در واپسين دم حيات نيز به اين امر مهم همت گماشت.
شيخ صدوق می گويد: حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله در آخرين روزهای حيات خويش به بلال فرمود: به مردم بگو در مسجد جمع شوند. و آنگاه حضرت عمامه بر سر بست و با تكيه به كمان خويش برفراز منبر آمد و بعد از سپاس و ستايش پروردگار، خطاب به مردم فرمود: ای مسلمانان! من چگونه پيامبری برای شما بودم؟ آيا برای هدايت و تربيت شما تلاش نكردم؟ آيا شما در مقابل، دندانهايم را نشكستيد و پيشانيم را بر خاك نماليديد تا اينكه خون بر چهره ام روان شده و محاسنم را فرا گرفت؟ آيا من از دست افراد نادان سختيها و مشقتها نكشيدم؟! گفتند: بلی يا رسول الله! تو پيامبری صبور و شكيبا بودی و ما را از زشتيها و منكرات جلوگيری می كردي، خداوند به تو بهترين پاداش عنايت كند. پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: خداوند به شما هم پاداش دهد.
آنگاه رسول الله صلی الله عليه وآله ادامه داد: پروردگارم حكم كرده و سوگند ياد نموده كه از ستم هيچ ستمكاری نگذرد، شما را به خدا هر كدام از شماها كه در گردن من حقی داريد، برخيزيد و دادخواهی كرده و از من قصاص كنيد، چرا كه قصاص دنيا در پيش من از آخرت - كه در برابر فرشتگان و پيامبران خواهد بود - بهتر است.
در اين هنگام مردی به نام سوادة بن قيس از آخرين صفهای مردم برخاسته و عرضه داشت: يا رسول الله! پدر و مادرم فدايت باد، هنگامی كه از سفر طائف برمی گشتی به استقبالت آمدم، تو سوار بر ناقه غضباء بودی و تازيانه ممشوق را در دست داشتي، وقتی خواستی تازيانه را بلند كنی و به شتر بزنی به شكم من خورد، نمی دانم عمدی بود يا نه؟! پيامبر فرمود: به خدا پناه می برم بر اينكه عمدی باشد. سپس به بلال فرمود: ای بلال! برخيز، به منزل فاطمه عليها السلام برو و تازيانه ممشوق را بياور.
هنگامی كه بلال تازيانه را آورد، پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: آن مرد كجاست؟ هنگامی كه آمد، حضرت فرمود: نزد من بيا و از من قصاص كن، تا راضی شوی. سواده گفت: يا رسول الله شكمت را برايم برهنه كن! چون در آن هنگام شكم من برهنه بود، هنگامی كه پيامبرصلی الله عليه وآله پيراهن خود را كنار زد، سواده بعد از اخذ اجازه، بر بدن مبارك پيامبر بوسه زد. رسول خداصلی الله عليه وآله فرمود: ای سوادة بن قيس! آيا مرا عفو می كنی يا قصاص می كني؟ عرضه داشت: يا رسول الله! من شما را عفو می كنم. پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله دست به دعا برداشته و فرمود: «اللهم اعف عن سوادة بن قيس كما عفی عن نبيك محمد; (10) خدايا از گناهان سواده بن قيس درگذر چنانكه او از پيامبرت محمد درگذشت. »

در انديشه بيت المال
در فرهنگ اسلام بيت المال و اموال عمومی در دست حاكمان نوعی امانت محسوب می شود و زمامداران در حكومت اسلامی موظفند در حمل و نقل و حفظ و نگهداری و تقسيم و تخصيص بيت المال، كمال كوشش را انجام دهند و در محافظت از اين مانت سنگين، امانتدار خوبی باشند. امير مؤمنان علی عليه السلام در اين مورد فرمود: «والله ما هو بكد يدی ولا تراثی من الوالد ولكنها امانة اودعتها فانا اؤديها الی اهلها; (11) به خدا سوگند! اين مال (اموال حكومتي) حاصل دست رنج من و يا ميراث پدرم نمی باشد، بلكه اين امانت است و به من سپرده شده و من آنرا به اهلش می رسانم. »
مطمئنا علی عليه السلام اين شيوه امانتداری در بيت المال را از پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله آموخته بود. حضرت رسول صلی الله عليه وآله همچنانكه در مدت عمر خود بعنوان امانتدار مردم معروف بود، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، در آخرين لحظات حيات خويش بر اين خصلت نيكو و پسنديده اصرار ورزيده و به مسلمانان رسم امانتداری و به زمامداران آيين حكمرانی و عدالت گستری را می آموخت.
روش پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در تقسيم بيت المال چنين بود كه در نخستين فرصت آنرا به دست اهلش می رساند و از نگهداری و طول دادن در تقسيم آن شديدا خودداری می كرد. برای توضيح سخن و تبيين سيره حكومتی پيامبر، نقل روايتی در اين زمينه مناسب می نمايد:
عثمان بن عفان می خواست ابی ذر غفاری را به علت امر به معروف و نهی از منكر و خروش بر عليه ناعدالتيهای موجود جامعه، از مدينه به ربذه تبعيد كند، بدين جهت ابوذر را در حالی كه از ناتوانی بر عصايی تكيه كرده بود به دربار عثمان آوردند، ابوذر هنگام ورود، مشاهده كرد كه در مقابل خليفه، صد هزار درهم موجود است و ياران و بستگان و اطرافيانش گرد او ايستاده و با چشم طمع به آن پولها می نگرند و انتظار دارند كه عثمان آنها را در ميان آنان تقسيم كند.
ابوذر به عثمان گفت: اين پولها از كجا آمده است؟ عثمان پاسخ داد: عوامل حكومت اينها را از برخی نواحی آورده اند، صد هزار درهم است، منتظرم كه همين مقدار هم برسد، بعد در مورد آن تصميم بگيرم. ابوذر گفت: ای عثمان! آيا صدهزار درهم بيشتر است يا 4 دينار؟
عثمان گفت: خوب، معلوم است صدهزار درهم!
ابوذر گفت: ای عثمان! آيا به ياد می آوری هنگامی كه من و تو، با هم در يك شبی به حضور حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله رسيديم و آن حضرت را محزون و اندوهناك ديديم؟... آن شب گذشت، و ما صبح دوباره به حضور مبارك حضرت رسول صلی الله عليه وآله رسيديم، پيامبر را با لبی خندان و چهره ای شادمان يافتيم، من عرض كردم: پدر و مادرم فدای تو، شب گذشته به حضورت آمديم، غمگين و ناراحت بودی اما امروز تو را خندان و خوشحال می بينيم، علت چيست؟ پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: بلی درست است، شب گذشته از بيت المال مسلمين چهار دينار نزدم بود و آن را تقسيم نكرده بودم و بيم آن داشتم كه مرگم فرا رسد و حقوق مردم در گردنم باشد. اما صبح امروز آن پولها را بين اهلش تقسيم كردم و راحت شدم. (12)
داشتن خصلت امانتداری و عدالت گستري، آن حضرت را وادار می كرد كه در آخرين روزهای عمر شريف خويش با همه مشكلاتی كه داشت، در انديشه بيت المال و تقسيم عادلانه آن به اهلش باشد. رسول اكرم صلی الله عليه وآله در حالی كه در بستر بيماری و در آستانه مرگ قرار داشت، لحظاتی چشمانش را گشود، به يادش آمد كه چند دينار از بيت المال نزد يكی از همسرانش باقی مانده است. به سرعت همسرش را صدا كرده و فرمود: آنها كجاست؟ زود آنها را حاضر كن. وی دينارها را آورده و آنها را به دست مبارك پيامبرصلی الله عليه وآله داد. رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله در حالی كه آنها را در دست داشت فرمود: «ما ظن محمد بالله لو لقی الله وهذه عنده، انفقيها; (13) محمد در مورد خداوند چه خيال می كند، اگر خدا را ملاقات كند و اين چند دينار از بيت المال در نزدش مانده (و آنها را به اهلش نرسانيده باشد; و بعد به همسرش فرمود:) آنها را انفاق كن. »

يك درس بهداشتی
از مهمترين تعاليم مكتب اسلام، توجه به مسائل بهداشتی است. يك مسلمان طبق آموزه های پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله بايد نظافت را مراعات كرده و با ظاهری آراسته در اجتماع ظاهر شود. يكی از نكات مهم بهداشتی كه شديدا مورد توجه پيامبر اسلام صلی الله عليه وآله بود، مسواك كردن دندانها می باشد.
به همين جهت آن حضرت همواره در موقع آماده شدن برای نماز مسواك می زد(14) و به مسلمانان در اين مورد تاكيد فراوان داشت. حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله در وصايای خود به علی عليه السلام می فرمايد: «وعليك بالسواك عند كل وضوء; (15) در هنگام هر وضو گرفتن مسواك دندانها را انجام بده. » در حديث ديگری فرمود: «لولا ان اشق علی امتی لامرتهم بالسواك مع كل صلوة (16) ; اگر برای مسلمانان سخت نبود، فرمان می دادم كه همراه هر نماز مسواك كنند. »
پيامبر گرامی اسلام صلی الله عليه وآله حتی در آخرين لحظات زندگی خويش از مسواك كردن دست نكشيد و در بستر بيماری دندانهای خود را پاك و پاكيزه نموده و با آن حال به ملاقات پروردگار شتافت. عبدالرحمن بن ابی بكر در يكی از آخرين روزهای حيات پيامبرصلی الله عليه وآله به عيادتش آمد، او كه همراه خود چوب مسواكی آورده بود، به علت علاقه زياد آن حضرت به مسواك نمودن، آن را به پيامبرصلی الله عليه وآله تقديم كرد و حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله با آن مسواك نمود. (17)

بذل عاطفه به فرزندان
از ويژگيهای مكتب تربيتی اسلام، گستردگی برنامه های تربيتی آن می باشد.
طبق اين مكتب متعالي، والدين وظيفه دارند برای پرورش صحيح فرزندان خود، تا پايان عمر روشهای تربيتی اسلام را در مورد فرزندانشان اعمال كنند و شايسته است كه از هر فرصتی برای رشد فكر و تعالی روح فرزندان بهره گرفته و برای رفع فقر فرهنگی فرزندان، با بذل عاطفه و ابراز محبت تلاش نمايند. سيره تربيتی رسول گرامی اسلام بويژه در واپسين لحظات زندگی اش دراين زمينه روشنترين الگوی ماست. آن حضرت در آن لحظات حساس و سرنوشت ساز با ابراز محبت و ارتباط عاطفی و كلامی با فرزندانش، يكی از موفقترين شيوه های تربيتی را پيش روی ما قرار داد.
در اينجا چند نمونه از رفتار پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله با فرزندان را در آستانه رحلتش با هم می خوانيم:
1 - يكی از همسران پيامبرصلی الله عليه وآله می گويد: فاطمه عليها السلام در رفتار و گفتار و سيمای ظاهری شبيه ترين فرد به رسول خداصلی الله عليه وآله بود. ارتباط اين پدر و فرزند آنچنان مستحكم بود كه او هرگاه بر پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله وارد می شد، پيامبر از جای خود برمی خواست و سر و دست دخترش را می بوسيد و او را در جای خود می نشاند و هرگاه پيامبرصلی الله عليه وآله به منزل فاطمه عليها السلام می آمد، فاطمه عليها السلام از جايش برخاسته و پدر گرامی اش را می بوسيد و آن گرامی را در جای خويش می نشانيد. اين ارتباط عميق عاطفی و معنوی بين پدر و دختر همچنان ادامه داشت تا اينكه رحلت رسول خداصلی الله عليه وآله نزديك شد. در يكی از آخرين روزهای حيات پيامبرصلی الله عليه وآله، فاطمه عليها السلام به حضورش آمد، او خود را روی سينه پيامبرصلی الله عليه وآله افكنده و صورت پيامبرصلی الله عليه وآله را بوسيد، پيامبرصلی الله عليه وآله با او آهسته سخن گفت، هنگامی كه سر برداشت به شدت گريست، دوباره با اشاره پيامبرصلی الله عليه وآله خود را به پدر بزرگوارش نزديك نموده و با رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله نجوا كرد، اما اين بار با چهره باز و سيمايی گشاده و خندان از پيامبرصلی الله عليه وآله جدا شد. حاضران از اين دو حركت متفاوت تعجب كردند، اما وقتی كه بعد از رحلت پيامبرصلی الله عليه وآله از حضرت زهراعليها السلام اين نكته را پرسيدند، فاطمه عليها السلام در پاسخ فرمود: بار نخست، رسول الله به من فرمود: من از اين بيماری نجات نخواهم يافت و به مرگ من خواهد انجاميد. از شنيدن اين سخن و تصور جدايی از آن حضرت اندوهگين شدم و گريستم، اما در مرتبه دوم فرمود: دخترم! تو به زودی و پيش از ساير خاندانم به من خواهی پيوست، و من خوشحال شدم. (18)
2 - با شنيدن خبر شدت بيماری پيامبرصلی الله عليه وآله، حسنين عليهما السلام در حالی كه به شدت گريه كرده و صيحه می زدند وارد خانه شده و خود را در آغوش رسول اكرم صلی الله عليه وآله افكندند. آنان كه نگران جدايی از دامان پر مهر سالت بودند، با حزن و اندوه فراوان روی سينه پيامبرصلی الله عليه وآله گريه می كردند.
علی عليه السلام خواست آن دو را از روی سينه پيامبرصلی الله عليه وآله دور كند، در اين حال پيامبر فرمود: «دعهما يتمتعان منی واتمتع منهما فستصيبهما بعدی اثرة; (19) (يا علي!) اين دو را بگذار (روی سينه من باشند،) تا از من بهره گيرند و من نيز از آنها بهره مند شوم. پس از من به آنها مصيبت و ناگواری خواهد رسيد. » لعنت خدا بر كسی كه به اين دو ستم كند، و اين جمله را سه بار تكرار كرد. (20)

امر به خواندن قرآن
حضرت زهراعليها السلام يگانه دختر پيامبرصلی الله عليه وآله در كنار بستر پدر گرامی اش نشسته و با حسرت به سيمای نبوت نظاره می نمود و در حالی كه از شدت ناراحتی قطرات اشك بر صورتش جاری بود، شعر ابوطالب را - كه در مورد حضرت رسول صلی الله عليه وآله سروده است - زمزمه می كرد:
وابيض يستسقی الغمام بوجهه ثمال اليتامی عصمة للارامل
«آن چهره روشن و نورانی كه (به بركت آن) از ابر طلب باران می شود، او كه دادرس يتيمان و پناهگاه بيوه زنان بود. »
رسول خداصلی الله عليه وآله در اين لحظه چشمانش را گشوده و با صدای ضعيفی به دخترش فرمود:
دخترم! اين گفتار عمويت ابوطالب است، شايسته است به جای آن، آيه زير از قرآن را بخواني:
«وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل، افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم و من ينقلب علی عقبيه فلن يضر الله شيئا وسيجزی الله الشاكرين » ; (21)
«محمدصلی الله عليه وآله فقط فرستاده خداست و پيش از او فرستادگان ديگری نيز آمده و رفته اند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، به گذشته های خود برمی گرديد؟ و هر كس به گذشته خود باز گردد، هرگز به خداوند ضرری نمی زند، و خداوند به زودی شاكران را پاداش خواهد داد. (22) »

درسی ديگر برای مسلمانان
قرآن كريم در آيات متعددی از وفای به عهد و عمل به وعده سخن گفته و مردم رابه آن تشويق می كند. از منظر كلام وحی پايداری در عهد و پيمانها و جامه عمل پوشاندن به وعده ها از مهمترين صفات اهل ايمان است. قرآن در ضمن شمارش اوصاف نيكوكاران می فرمايد:
«والموفون بعهدهم اذا عاهدوا» ; (23) «آنان هنگامی كه با كسی عهدی بستند به عهد خود وفا می كنند. » و همچنين در مورد مؤمنين می فرمايد: «والذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون » ; (24) «اهل ايمان امانتها و عهد و پيمانهايشان را مراعات می كنند. » رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله نيز لازمه داشتن ايمان كامل را عمل به وعده و وفای به عهد می داند و می فرمايد: «من كان يؤمن بالله واليوم الاخر فليف اذا وعد; (25) كسی كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد به وعده خود عمل كند. »

پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در روزهای آخر عمر خويش اين خصلت زيبا را عملا به نمايش گذاشت. ابن شهر آشوب می نويسد: در يكی از آن روزهای حزن آلود كه پيامبرصلی الله عليه وآله حال خوبی نداشت، به كمك فضل بن عباس و علی عليه السلام به ميان مردم آمده و فرمود: ای مردم! وقت رحلت من فرا رسيده است، اگر به كسی وعده ای داده ام بيايد و به من بگويد تا به وعده ام عمل نمايم و اگر به كسی بدهكارم، آن را به من خبر دهد. در اين حال مردی از ميان حاضرين بلند شده و گفت: يا رسول الله! من پيش شما وعده ای دارم، هنگامی كه می خواستم ازدواج كنم به من وعده داديد كه مبلغی ياری نماييد! پيامبرصلی الله عليه وآله به فضل بن عباس فرمود: مبلغی را كه او می گويد برايش بپردازيد. (26)
سر و زر و دل و جانم فدای آن ياری // كه حق صحبت و عهد و وفا نگه دارد

آخرين لحظات عمر
ابن عباس می گويد: در آن لحظات كه پيامبر شديدا بيمار بود، دقايقی آن حضرت بيهوش شد، در آن هنگام در خانه كوبيده شد، فاطمه عليها السلام به پشت در رفته و فرمود: كيستي؟ از پشت در صدا آمد كه من شخص غريبی هستم و با رسول خداصلی الله عليه وآله كاری دارم، آيا اجازه هست كه به حضورش برسم؟ فاطمه عليها السلام فرمود: خدا تو را بيامرزد، هم اكنون پيامبرصلی الله عليه وآله بيمار است و حال ملاقات با كسی را ندارد. آن شخص رفته و پس از لحظاتی دوباره آمد و اجازه ورود خواست و گفت: آيا به افراد غريب اجازه می دهيد به حضور پيامبر بروند؟! در اين موقع پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله صدای وی را شنيده و به حضرت فاطمه عليها السلام فرمود: فاطمه جان! آيا می دانی كه او كيست؟ او جمعيتها را پراكنده و لذتها را به هم می زند. او پيك مرگ، عزرائيل است. به خدا قسم قبل از من از كسی اجازه نخواسته و پس از من هم از احدی اجازه نخواهد گرفت و اين بخاطر مقام ارجمندی است كه خداوند به پدر تو عنايت كرده است. فاطمه عليها السلام به عزرائيل اجازه ورود داد و او همچون نسيم ملايمی وارد خانه پيامبرصلی الله عليه وآله شده و گفت: السلام علی اهل بيت رسول الله صلی الله عليه وآله، و آنگاه پيامبرصلی الله عليه وآله به علی عليه السلام وصايايی را متذكر شد. (27)

فاطمه عليها السلام در سوگ فراق
با نقل چند جمله از سخنان و اشعار حضرت فاطمه زهراعليها السلام در سوگ حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله اين مقاله را به پايان می بريم.
حضرت فاطمه عليها السلام در فراق پدر آنچنان غمگين و مصيبت زده شد كه الفاظ و عبارات را يارای بيان مكنونات قلبی آن دخت رسالت نبود. آن حضرت گاهی خود را چنين تسلی می داد:
ماذا علی من شم تربة احمد ان لايشم مدی الزمان غواليا
«كسی كه (عطر) تربت پيامبر9 را ببويد، اگر در طول زمان، عطر ديگری را استشمام نكند چه می شود؟»
صبت علی مصائب لو انها صبت علی الايام صرن لياليا (28)
«(بعد از رحلت پدرم) آنچنان مصيبتها بر من ريخت كه اگر بر روزها می آمد، به شبهای ظلمانی تبديل می گشت. »
آن حضرت در سخن ديگری در عزای پدر اين چنين شيون كرده و ناله سر می دهد:
نفسی علی زفراتها محبوسة ياليتها خرجت مع الزفرات
«(بابا!) غم و غصه جانم را در سينه حبس كرده، ای كاش به همراه اين همه اندوه جانم از بدن خارج می شد. »
لا خير بعدك فی الحياة وانما ابكی مخافة ان تطول حياتی (29)
«(پدر جان!) بعد از تو ديگر در زندگی خير و اميدی نيست، گريه من بخاطر بيم از طولانی شدن عمرم (بعد از تو) می باشد. »




برچسب ها :

حضرت محمد صلی الله علیه وآله (مصطفي؛ برگزيده)

از ميان القاب متعدد آن حضرت، مصطفي بيشتر معروف است. ( 1 ) آن حضرت خودش در مورد لقب مصطفي مي فرمايد: «يَا عَلِيُّ! اَنْتَ اَخِي وَاَنَا اَخُوكَ وَاَنَا الْمُصْطَفَي لِلنُّبُوَّةِ؛ ( 2 ) يا علي! تو برادر من و من برادر تو هستم، فقط من براي پيامبري از سوي خداوند متعال انتخاب شده ام.»
در صحف ادريس نيز از لقب «مصطفي» براي آن حضرت ياد شده و ساير اوصاف پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله به شايسته ترين وجهي آمده است. بخشي از آن چنين است: «اخْتَرْتُ لَهُمْ نَبِيّاً مُصْطَفَي؛ من براي بندگان صالح، مخلص و با تقوايم «مصطفي» را پيامبر گردانيدم.»
آنگاه خداوند متعال به حضرت آدم خطاب كرد: اي آدم! به ذريّه ات بنگر. و حضرت آدم در ميان ذريّه اش گروهي را ديد كه نور آنان تمام آفاق را فرا گرفته و درخشش ويژه اي دارد. حضرت آدم علیه السلام پرسيد: پروردگارا! اينان كيانند؟ خداوند فرمود: اينها پيامبران از نسل تو هستند. حضرت آدم دوباره پرسيد: آنان چند نفرند؟ فرمود: يكصد و بيست و چهار هزار پيامبرند كه سي صد و پانزده نفر از آنان نبي مرسل هستند. حضرت آدم عرض كرد: خدايا! چرا نور آخرين نفر از سلسله انبيا از همه درخشنده تر و تابناك تر است؟ خداوند فرمود: او محمد، پيامبر فرستاده، مورد اعتماد، نجيب، محرم اسرار، برگزيده، پاك خالص، حبيب، دوست و گرامي ترين مخلوق در پيشگاه من است و محبوب ترين، نزديك ترين، شناخته ترين مخلوقاتم مي باشد. او از نظر علم، حلم، ايمان، يقين، صداقت، نيكوكاري، پاكدامني، تواضع و فروتني، پارسايي و فرمانبري از تمام آنان برتر مي باشد.
براي او از حاملين عرشم و ساير آفريده ها در آسمانها و زمين پيمان گرفته ام كه به او ايمان آورده و به نبوّتش اقرار كنند. اي آدم! به او ايمان بياور كه در نزد من مقام و منزلت، فضل نور و وقارت فزوني يابد. حضرت آدم علیه السلام گفت: به خدا و پيامبرش محمد ايمان آوردم. خداوند فرمود: من نيز فضل و كرامت تو را افزايش دادم. اي آدم! تو اولين پيامبر و فرزندت محمد صلی الله علیه وآله آخرين آنان مي باشد.




برچسب ها :

طبق کلام معصومین حقیقتاً گناه بد بوست و بوی بد گناه آبروی انسان را می‌برد، ما با آبرو زنده‌ایم اگر ـ خدای ناکرده ـ آبروی ما برود، ما نمی توانیم زندگی کنیم.

بوی متعفن و بد گناهان، مومنانی را فراری می ‌دهد که دارای حس بویایی قوی شهودی هستند.

بوی بد گناه و راه درمان آن

البته حتی مومنان عادی یک نوع اشمئزاز و بیزاری را در خود نسبت به گناهکار می ‌یابند هر چند که علت آن را نمی ‌فهمند.

کسی که زیاد استغفار کند خداوند از هر اندوهی برایش گشایشی فراهم کند و از هر تنگنایی راه خروجی و از جایی که گمان ندارد روزی‌اش دهد

امیرمومنان علی (علیه السلام) از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌ فرماید که آن حضرت فرمود:

«تعطروا بالاستغفار لا تفضحنکم روائح الذنوب»؛(1)
با استغفار، خود را معطر و خوشبو کنید تا بوی متعفن گناهان شما را رسوا نسازد.

اگر بخواهیم خودمان را از بوی گناه در امان نگه داریم باید پس از هر کاری که گمان می ‌کنیم در آن خطا و گناهی مرتکب شده‌ایم، استغفار کنیم؛ زیرا استغفار موجب می ‌شود که انسان در دنیا گرفتار عذاب الهی نشود.

خداوند به صراحت در قرآن کریم می‌ فرماید: دو عامل بازدارنده استغفار و وجود پیامبر (صلی الله و علیه وآله و سلم)، در اختیار امت است که بدان می ‌توانند از عذاب الهی در امان بمانند.(2)

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله و سلم) از مجلسی برنمی‌ خواست مگر این که بیست و پنج بار استغفار می‌کرد.(3) این استغفار برای آن است که آثار سوء سخنان و رفتارهای دیگران در شخص باقی نماند و یا اگر کاری بیهوده و لغو باشد تاثیری نداشته باشد.

راه درمان

استغفار موجب می ‌شود تا وضعیت انسان بهبود یابد و آثار وضعی گناه و خطا به شکل عذاب دنیوی و بوی ناخوش جلوه‌گر نشود.

براساس آیات و روایات استغفار کارکردهای سه‌گانه‌ای چون دفع عذاب، رفع عذاب و جلب منفعت دارد.

پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله و سلم) می ‌فرماید: کسی که گرفتار سختی، بیچارگی و فشار در زندگی می ‌باشد، سی ‌هزار مرتبه بگوید:‌ استغفرالله ربی و اتوب الیه، پس قبل از اینکه از جایش حرکت کند، گشایش و رحمت خداوند شامل حالش می‌شود.(4)

امام علی (علیه السلام) نیز فرمودند: استغفار، روزی را زیاد می‌کند.(5)

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله و سلم) نیز می ‌فرماید: کسی که زیاد استغفار کند خداوند از هر اندوهی برایش گشایشی فراهم کند و از هر تنگنایی راه خروجی و از جایی که گمان ندارد روزی‌اش دهد.(6)
 




برچسب ها :

حضرت امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) ملقّب به «زین المجتهدین، عبد صالح و کاظم» و مکنّی به «ابواسماعیل، ابوعلی و ابوالحسن» در هفتم ماه صفر سال 128 هجری(بنا به قولی) و در اواخر ماه ذی الحجة(بنا به قولی دیگر) در قریه ای به نام «ابواء» در اطراف مدینه چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوارش، امام ششم، حضرت جعفر بن محمّدٍ الصادق(علیهما السلام) و مادر ارجمندش خانم«حَمیدة» می باشد. دوران رشد و تربیت و نوجوانی و جوانی را در دامان مادر گرامی اش و پدر ارجمندش طی کرد. امامت و رهبری ایشان پس از شهادت پدر بزرگوارش در سال 148 هجری آغاز شد و پس از حدود 55 سال زندگانی و 20 سال امامت در 183 هجری(186 هجری) با توطئه ی خلیفه ی فاسد زمان، هارون عباسی(170-193 هجری) پس از عمری در زندان سندی بن شاهک در بغداد به شهادت رسید.

ضمن عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت شهادت مظلومانه این امام هُمام، به پیشگاه سلاله پاکش، حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه)، مقام معظّم رهبری(دام ظلّه)، مراجع عظام تقلید(دامت برکاتهم) و عموم شیعیان، توجه خوانندگان محترم را به نگاهی گذرا به حوادث و رخ دادهای دوران امامتِ آن بزرگوار جلب می کنم.

 

1-    فضایل و کمالات معنوی

حضرت امام جعفر صادق(ع) می فرماید: «إنّ ابنی هذا[موسی] لو سألته عمّا بین دفّتی المصحف لأجابک فیه بعلمٍ».(1) ؛ یعنی: اگر از پسرم [موسی] در باره آن چه در این مصحف(قرآن) وجود دارد بپرسی، به یقین عالمانه و آگاهانه پاسخ می دهد.

همین طور فرمود: « وعنده علم الحکم و الفهم والسخاء والمعرفة بما یحتاج الیه الناس فیما اختلفوا فیه من أمر دینهم».(2) یعنی: حکمت، فهم، سخاوت و دانش امور دینی مردم که در آن گرفتار اختلاف [و سردرگُمی] شده اند نزد اوست.

مرحوم شیخ مفید(ره) می فرماید: « مردم روایات بسیاری از ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) نقل کرده اند. او فقیه ترین مردم زمان خویش بود».(3)

در بُعد تقوی و عبادت نیز ضرب المثل مردمِ زمان خویش بود. هنگام نماز با تمام وجود و حضور قلب به درگاه الهی می ایستاد و اشک هایش جاری می شد، قلبش به تپش در می آمد و از شوق و خوف خدا، لرزه بر اندامش می افتاد. گاهی سجده های طولانی او تا طلوع فجر صادق و طلوع خورشید ادامه می یافت.(4)

نقل شده است که در ابتدای شب، وارد مسجد النبی(ص) می شد و در سجده با صدای بلند عرض می کرد: « الهی عظُم الذنب من عبدک، فلیحُسنِ العفو من عندک».(5) یعنی؛ خداوندا، گناهان بنده ات، بسیار بزرگ است، اما عفو و بخشش حضرتت نیز باید نیکو باشد.

آن حضرت در زهد و پرهیز از زخارف دنیا نیز، زبان زد مردم روزگار خود بود.

امام(ع) به مردم سفارش می کرد، شما همانند جناب ابوذر غِفاری باشید و می فرمود: « رحم الله اباذر، فلقد کان یقول: جزی الله الدنیا عنیّ مذمة بعد رغیفین من الشعیر، اتغدی بأحدهما و أتعشی بالآخر و بعد شملتی الصوف أئتزر بإحداهما و ارتدی بالاُخری...».(6) یعنی: خدای رحمت کند ابوذر را که می گفت: پس از داشتن دو قرص نان جوین که ناهار به یکی و شام به دیگری خود را سیر کنم و دو تکّه پارچه پشمینه که خود را بدان بپوشانم. دنیا به آن چه بدان تعلق دارد نکوهیده باد.

امام کاظم(ع) در نیکی به مردم و احسان به فقرا و نیاز مندان نیز لحظه ای درنگ نمی کرد.

حضرت به علیّ بن یقطین که از شیعیان وفادار امام(ع) بود، اجازه داد در دربار هارون الرشید به مشکلات مالی و حل و فصل سایر مشکلات و نیاز مندی های مردم بپردازد.

شیخ مفید(ره) می گوید: «امام موسی بن جعفر(ع) نسبت به صله رحم سفارش می کرد. فقرای مدینه را زیر نظر داشت. شب ها برایشان دینار، درهم، آرد و خرما می برد و آنان خبر نداشتند که این اموال از کجا برایشان می آید».(7)


2-کارنامه ی سیاه حاکمان فاسد بنی عباس

یکی از حاکمان فاسدِ زمان امام کاظم(ع)، مهدی عباسی(169هجری) بود که  زمام امور مردم را(پس از مرگ منصور عباسی که مردم پس از 22 سال رنج و فساد، نفس راحتی کشیدند) بر عهده گرفت.

او ابتدا با اعلام عفو عمومی، زندانیان را آزاد کرد و اموال مصادره شده مردم را بازگرداند و بخشی از اموال بیت المال را تقسیم کرد، ولی طولی نکشید که چهره ی واقعی خود را نشان داد. او بساط خوش گذارانی و عیاشی دائر نمود و گفت: « آن وقت خوش است که بزم شادی بگذرد و زندگی بدون حرم سرا و ندیمان در کام من گوارا نیست!». از سوی دیگر، او دو باره سخت گیری بر بنی هاشم و علویان را آغاز کرد.(8)

پس از او، هادی عباسی(170هجری) در حالی که 25 سال سن داشت و هیچ گونه لیاقتی برای رهبری مردم نداشت و جوانی می گسار(شراب خوار)، سبک سر و بی بند و بار بود به حکومت رسید.(9)

آخرین خلیفه ی ستم گرِ دوران امام موسی بن جعفر(ع)، هارون الرشید(193 هجری) بود. او ابتدا با طرح دوستی با علویان وآل محمّد(ع) قصد داشت با فریب مردم، به خیال خود، بر دل ها حکومت کند تا مردم از او اطاعت کنند! ولی مردم از آن جهت که به بنی عباس و حاکمان فاسد و خبیث اعتمادی نداشتند به او توجه  نکردند. در واقع حکومت واقعی بر دل های مردم از آنِ بنی هاشم و خاندان پاک و مطهّر پیامبر(ص) بود.

لذا هارون وقتی در کنار مرقد رسول خدا، به امام موسی بن جعفر(ع) گفت: «تو هستی که مردم، در پنهانی با تو بیعت کرده و تو را به پیشوائی بر می گزینند»؟!.

امام(ع) فرمود: « من بر قلوب(دل های) مردم حکومت می کنم و تو بر تن و جسم آن ها».(10)

 

3-قیام های علویان، فرقه های انحرافی و نقش امام کاظم(ع)

الف- از جمله قیام های آزادی خواهانه و عدالت خواهانه، قیام یکی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) "حسین صاحب فخّ" بود که در برابر خشونت و ظلم و بیدادگری حاکمان عباسی دست به اعتراض و شورش زد. حاکم مدینه به عنوان اعتراض به عدم حضور علویان و سادات هاشمی در دارالإمارة مدینه "حسین صاحب فخّ" و "یحیی بن عبدالله" را بازداشت و گروگان گرفت. ولی طولی نکشید که علویان و هاشمیان مدینه، دست به قیام و اعتراض عمومی زدند و با تجهیزات کامل از مدینه خارج و به قصد مکه و ملحق شدن به حاجیان در مراسم حج با ظلم و ستم عباسیان(حکومت هادی) حرکت و مبارزه را آغاز کردند. حکام جنایت پیشه عباسی هم با فراهم کردن قوای جنگی خود از سوی مدینه،مکه و مناطق دیگر به درگیری با نیروهای حسین فخّ پرداختند که جنگ سختی در گرفت و منجر به شهادت حسین(ره) و حدود یک صد تن از یاران و نیروهای او شد.(11)

امام موسی بن جعفر(ع) شکست این نهضت را پیش بینی کرده و به حسین فرموده بود: « گرچه، تو شهید خواهی شد ولی باز در جهاد و پیکار کوشا باش. این گروه(عباسیان) مردمی پلید و بدکارند که اظهار ایمان می کنند ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند. من اجر و پاداش تو را از خداوند بزرگ می خواهم».(12)

شکست قیام و نهضت فخّ برای شیعیان و علویان بسیار دردناک و سخت بود. این حادثه به قدری تلخ بود که امام جواد(ع) می فرماید: « پس از فاجعه کربلا، هیچ حادثه ای برای ما، بزرگ تر از فاجعه ی فخّ نبوده است».(13)

هادی عباسی هم که ارتباط حسین فخّ با امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) را فهمیده بود تصمیم گرفت آن حضرت را به قتل برساند ولی موفق نشد و خودش در سال 170 هجری مرد.

ب- از جمله جریان های انحرافی، ظهور فرقه های 1- ناووسیه(قائلین به زنده بودن امام صادق علیه السلام تا ظهور حضرت مهدی علیه السلام)، 2- فرقه اسماعیلیه(قائلین به زنده بودن اسماعیل و امامت او و اینکه اسماعیل، همان مهدی موعود می باشد)، 3- فرقه مبارکیه(قائلین به امامت محمد فرزند اسماعیل فرزند امام کاظم علیه السلام)، 4- فرقه سمطیه و 5- فرقه فطحیه بودند که امام هفتم(ع) در برابر آنان، شدیداً موضع گیری نمودند و افکار آن ها را انحراف از مسیر قرآن و مبانی اهل بیت(ع) دانستند.(14)


4-تربیت شاگردان و آرمان تشکیل حکومت اسلامی

از جمله یاران و تربیت شدگان مکتب کاظمی، رشد و نمو شخصیت هائی مانند علی بن یقطین، هشام بن حکم، عبدالله بن یحیی کاهلی، حماد بن عیسی جهمی، صفوان بن یحیی، علی بن حسن، عبدالله بن جبله، حسن بن محبوب و... می باشند که نقش فراوانی در حفظ و گسترش مبانی و معارف مکتب اهل بیت(ع) و حمایت از شیعیان و علویان ایفا نمودند.

امام کاظم(ع) فعالیت های خود را در دانش و تعالیم اسلامی(آموزش قرآن و سنّت واقعی) در قالب نقل حدیث و روایت، آموزش و تدریس، احتجاج و مناظره، تألیف و کتابت و تلاش و مبارزه برای تشکیل و تأسیس حکومت اسلامی انجام می داد که در اسناد و مدارک آن در کتب و منابع تاریخی و مسانید(مسند امام کاظم علیه السلام) موجود است.

جریان مناظره و گفت و گوی بین امام کاظم(ع) و هارون الرشید، بهترین گواه و شاهد بر این است که خاندان پیامبر(ص) و پیشوایان معصوم(ع)، یکی از اهدافشان نابودی ظلم و ستم و اقامه حق و عدالت(تشکیل حکومت اسلامی) بوده است. (15)

یک روز هارون، به امام هفتم(ع) عرض کرد که حاضر است "فدک" را به ایشان برگرداند!. حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: « در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش به من بدهی»؟!.

هارون پرسید که حدود و مرزهای آن چیست؟.

امام(ع) فرمود: « حد و مرز اولش، عدن؛ حد و مرز دومش، سمرقند؛ حد و مرز سومش، آفریقا؛ حد و مرز چهارمش، سرزمین ارمینه و بَحر(دریای) خزر است».

هارون با شنیدن این سخنان، رنگ چهره اش تغییر کرد و با خشم وعصبانیت گفت: « با این وضع، چیزی برای ما باقی نمی ماند»؟!.

امام کاظم(ع) فرمود: «می دانستم که نخواهی پذیرفت»!.(16)

 

5-دست گیری، حبس و شهادتِ مظلومانه

هارون الرشید که وجود و حضور فرزندِ شایسته و سازش ناپذیر پیامبر اکرم(ص) و حجّت راستین الهی، حضرت موسی بن جعفر(ع) را مانع و مزاحم حاکمیت و فساد و خون ریزی عباسیان می دانست، مکرر، دستور دست گیری، اذیّت و آزار و زندانی کردن امام کاظم(ع) را صادر کرد.

هارون، دستور داد پس از دست گیری امام(ع) در کنار کعبه و حرم امن الهی، ایشان را به بصره برده و حبس نمایند. پس از مدتی، آن حضرت را به بغداد منتقل نمودند.

امام کاظم(ع) در زندان، تمامی وقت خود را صرف عبادت و رکوع و سجده  و دعا و مناجات و قرائت قرآن می کرد. البته ماموران زندان نیز به دستور هارون، از شکنجه و آزار ایشان کوتاهی نمی کردند. خبر حبس امام هفتم شیعیان در بغداد، منتشر و هارون از آن نگرانی و بیم داشت. لذا دستور داد محل زندان را تغییر داده و آن امام عزیز را در اختیار مردی یهودی به نام"سندی بن شاهک" بگذارند تا با سخت گیری، اذیت و آزار و شکنجه حضرت را به قتل برسانند.

" سندی" مقداری از رطب را به زهری کشنده آغشت و دستور داد آن را میل کند. امام کاظم(ع) مقداری از آن را میل کرد و دچار دردی جان کاه و سخت شد و هیچ گونه مداوایی از سوی ماموران برای ایشان انجام نشد و سرانجام سلاله پاک نبوی(ص) و هفتمین حجت بر حق الهی و امام مظلوم شیعیان اثنا عشری، حضرت موسی بن جعفر(ع) در بیست و پنجم ماه رجب سال 183 هجری شربت شهادت نوشید و به دیدار معبود شتافت.(17)

«سلام الله علیه یوم وُلد و یوم اُستشهد و یوم یُبعث حیّاً»

 

6- معرفی برخی منابع مفید (فارسی- عربی)

* یادآوری: در تنظیم این منابع از اطلاعات کتاب شناسی فاضل گرامی آقای ناصر الدین انصاری قمی استفاده شده است.(بدیهی است، معرفی این کتاب ها، به معنی تأیید همه مطالب آن ها نمی باشد).

- اعلام الهدایة؛ الإمام موسی بن جعفرٍ الکاظم علیهما السلام، المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، المجلد التاسع، 1430 ق، 258 ص.(این مجموعه 14 جلدی با عنوان پیشوایان هدایت... به فارسی ترجمه شده است).

- الإمام السابع، الإمام الکاظم علیه ‏السلام، گروه نویسندگان، ترجمه: محمد عبدالمنعم الخاقانی، قم، موسسه در راه حق، 1372 ش،50 ص(این کتاب فارسی بوده و به عربی ، اردو و آذری ترجمه شده است(.

- الإمام السابع من ائمة اهل البیت علیهم السلام، محمدحسن قبیسی العاملی، بیروت، بی‏نا،1403 ق /1983 م، 76 ص.

- الإمام الکاظم علیه السلام، علی محمدعلی دخیل، بیروت، دارالتراث الاسلامی، 1394 ق160ص.

- الإمام موسی الکاظم علیه السلام، سید مهدی آیت اللهی، ترجمه: کمال السید، قم، انتشارات ‏انصاریان، 1374، 36 ص(این‏ کتاب فارسی بوده و به عربی، انگلیسی، ترکی، فرانسوی و تاجیکی ترجمه شده است).

- الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیهما ‏السلام، سید عبدالودود امین، مراجعه وتقدیم: شیخ عفیف النابلسی، کویت، دارالتوجیه الاسلامی، 1400ق.

- امثال و حکم الإمام الکاظم علیه السلام و کلماته المختارة، سید محمد غروی، مشهد، کنگره جهانی ‏امام رضا(ع)، 1370، ج 1،771 ص.

- تأملات فی آفاق الإمام موسی الکاظم علیه السلام، سید محمدحسین فضل‏ الله ، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1414 ق، 96 ص.

- حیاة الإمام موسی بن جعفر علیهما‏ السلام؛ دراسة و تحلیل، باقر شریف القرشی، نجف، مطبعة الآداب ، بی‏تا، 2 ج ، 5765 ص.(این کتاب به فارسی ترجمه شده و یکی از بهترین کتاب ها در باره‏ امام کاظم علیه السلام به شمار می‏رود).

- مسند الإمام الکاظم؛ موسی بن جعفر علیهما السلام، شیخ عزیز الله العطاردی القوچانی، مشهد، کنگره جهانی امام رضا علیه السلام،1367 ش /1409 ق ،3 ج، 1760 ص، جلد اول(513 ص)، جلد دوم (627 ص)، جلد سوم (619ص).

- مسند الإمام موسی بن جعفر علیهما ‏السلام، موسی بن ابراهیم مروزی (‏299 ق)، مقدمه و تحقیق: السید محمدحسین ‏الحسینی الجلالی، تهران، 1352 ،43 ص.

- المنهج التربوی عند الإمام الکاظم علیه السلام، سید محمد بحرالعلوم، بیروت، دار الزهراء، 1412 ق، 60 ص.

- امام موسی بن جعفر علیهما السلام؛ اسطوره مبارزه و قهرمان ‏مقاومت و پایداری، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم ، انتشارات نوید اسلام، بی‏تا، 286 ص.

- امام موسی کاظم علیه السلام، مصطفی زمانی(1411 ق)، قم ، بنیاد فرهنگی اسلام،1370 ش، 147ص.

- امام موسی کاظم علیه السلام، سید کاظم ارفع، تهران، موسسه انتشاراتی فیض کاشانی،1370،67 ص.

- پیشوای آزاده، امام کاظم علیه السلام، مهدی پیشوایی، قم، انتشارات توحید، بی ‏تا، 242 ص.

- پیشوای هفتم، حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام، گروه نویسندگان، قم، موسسه ‏در راه حق، 1372، 52 ص.(این کتاب به عربی، ترکی و اردو ترجمه شده است).

- تحلیلی از اوضاع زمانی امام موسی علیه السلام، علی گل زاده غفوری، تهران، انتشارات‏پرتو، بی‏تا،116 ص.

- تحلیلی از زندگانی امام کاظم علیه ‏السلام، باقر شریف القرشی(ره)، ترجمه: محمد رضا عطایی، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 368، 2 ج، 680-585 ص.

- حضرت امام موسی کاظم علیه ‏السلام، سید مهدی آیت ‏اللهی، قم، انتشارات ‏جهان ‏آرا، 1362، 36 ص(این کتاب به عربی، اردو، ترکی، انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است).

- حضرت موسی کاظم علیه السلام، فضل الله کمپانی(م 1414 ق)، تهران، انتشارات مفید،1360، 280 ص.

- زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام، ابو القاسم سحاب(1376 ق)، تهران، بی‏نا، 1370ق، 192 ص.

- سخنان حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام، سید محمدتقی الحکیم، تهران، دفتر نشر فرهنگ ‏اسلامی، 1371، 196 ص.

- مناقب حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در شعر فارسی، احمد احمدی بیرجندی، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1372، 130 ص.

 

پی نوشت ها و ارجاعات:

1- الحمیری القمی، قرب الإسناد 335؛  اعلام الهدایة؛ باب الحوائج، الإمام موسی بن جعفرٍ الکاظم(ع)29:9.

2- الکلینی، اصول الکافی314:1.

3- مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد 225:2.

4- اربلّی، کشف الغمة فی معرفة الائمة(ع)... 259:3.

5- اعلام الهدایة؛ باب الحوائج، الإمام موسی بن جعفرٍ الکاظم(ع) 31:9 به نقل از وفیات الأعیان... 293:4.

6- الکلینی، اصول الکافی 134:2.

7- مفید، الإرشاد... 231:2؛ القرشی، حیاة الإمام موسی بن جعفر(ع) 138:1؛ أعلام الهدایة؛ باب الحوائج، الإمام موسی بن جعفرٍ الکاظم(ع) 40:9؛ امینی، الگوهای فضیلت302.

8- سیوطی، تاریخ الخلفاء 277؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ 84:6.

9- مسعودی، مروج الذهب... 324.

10- ابن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة 204.

11- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ 93:16؛ طبری، تاریخ الاُمم و الملوک28:10؛ پیشوائی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ 122.

12- پیشوائی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ 122.

13- مجلسی، بحار الأنوار... 165:28

14- شهرستانی، الملل و النحل 148:1؛ خضری و دیگران، تاریخ تشیع 266:1.

15- خضری و دیگران، تاریخ تشیع267:1 ؛ پیشوایان هدایت؛ حضرت امام موسی بن جعفر، باب الحوائج(ع) 199:9.

16- سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص... 250:1؛ ابن شهر آشوب مناقب آل ابی طالب(ع) 320:4؛ پیشوایی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ 127.

17- ابن اثیر، الکامل 56:6؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع) 349:4؛ ابن صبّاغ، الفصول المهمة... 255؛ مفید، الإرشاد... 215:2؛ طبرسی، اعلام الوری 6:2.

_____

 




برچسب ها :

 

عاشق اگر رنگ معشوق به خود نگیرد در عشق خود

صادق نیست!




برچسب ها :

بدانید  نیروی خدا شما را حمایت می کند   *

*حضور خدا مراقب ماست

* هر جا هستیم ، خدا آنجاست

*سعی کنید دعا را به صورت عادت در آورید

*آن کسی که ایمان دارد همه چیز دارد

*عشق به خدا یعنی خواست او را انجام دادن

*غمگین و نا امید بودن کاری شیطانی ست

* خداوند بهترین دوست ماست

*خدا به همه عشق می ورزد

* ایمان یعنی دیدن با چشم دل

* عشق از درون آغاز می شود

*همه آدمیان تجلی عشق الهی هستند

* عشق الهی همواره پیروز است

* دیدن سیمای الهی نگاه به خویشتن است




برچسب ها :

 
انسان‌ها در هنگام جان دادن، به چهار دسته تقسیم می‌شوند:
 

1) مومنانی که راحت جان می‌دهند

حضرت علی (ع) می‌فرمایند:

هنگام مرگ مؤمنان، بشارتی به آنان داده می‌شود که چشمشان روشن شده و به مرگ علاقه پیدا کرده و راحت جان می‌دهد.[1]
 
2) مومنانی که به سختی جان می‌دهند

گاهی ممکن است یک مؤمن هم مراحل جان دادن سختی داشته باشد. این امر به این خاطر است که جان دادنش، کفّاره‌ی گناهانش شود.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:

مرگ (و سختی‌های آن) سبب جبران گناهان مؤمنین است[2]
 
3) کافرانی که راحت جان می‌دهند!

شاید قبول این امر برای ما سخت باشد که فرد مؤمنین به سختی جان به دهد اما یک شخص کافر جان دادن راحتی داشته باشد. با این حال باید بدانیم که این امر در آموزه‌های دینی ما آمده است. اما دلیل آن را هم برای ما توضیح داده‌اند. 

امام کاظم (ع) در این رابطه می‌فرمایند:

راحت مردن کافر، به خاطر تسویه حسابی است که خداوند نسبت به کارهای نیک آنان انجام می‌دهد و این آخرین لذت یا راحتی است که برای آنان است و آخرین ثواب حسنه‌ای است که برای آنان بوده است.[3]
 
4) کافرانی که به سختی جان می‌دهند

برای این دسته از کافران، جان دادن سخت در حقیقت شروع عذابی است که برایشان مهیا شده است.



[1] بحارالانوار، ج6  ص153   ح8

[2] بحارالانوار، ج6  ص151   ح3

[3] بحارالانوار، ج6  ص155   ح10



کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :

حـواسـمــ ــان هـســت ؟

قُـرآن لـبِ طــاقـچـــﮧ هـایمــان خـاکــــــ مـےخـورَد

و مـــا …

لـبـــــِ پـرتـگــاه هــا

تـابــــــ مــےخـــــوریـــــم ....



کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :




برچسب ها :

میگویند: مردی بود قرآن میخواند و از معنی قرآن هیچی نمیفهمید. 

پسر کوچکش از پدرش پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟

پدر گفت پسرم سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.

پسر به پدرش گفت که غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.

پدر گفت امتحان کن پسرم . پسر سبدی که در آن زغال می گذاشتند گرفت و رفت بطرف دریا وامتحان کرد سبد را زیرآب زد و به سرعت بطرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند . پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .

پدرش گفت دوباره امتحان کن پسرم . سپس دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد . برای بار سوم و چهارم و پنجم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت که غیر ممکن است که سبد از آب پرشود . سپس پدر به پسرش گفت سبد قبلا چطور بود؟

اینجا بود که پسرک متوجه شد به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.

سپس پدر به پسرش گفت این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.

پس دنیا وکارهای دنیا به تحقیق که قلبت را از کثافتها پر می کند و خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند اگرچه هیچی از آن حفظ نباشی و معنی اش رانفهمی.


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 58 صفحه بعد