گفتم ای آفریدگار جهان من
بنویس روی قلبم مادر برای من
هر واژه ای روی هم گذاشتم
خوبترینش را مادر داشتم
غم بی مادری مرگ است
زندگی بی او سنگ است
هر جا میروم نگاهش همراهم است
دستش پیش راهم است
هرروز با نوازشش جان میگیرم
با لبخند گونهها یک جهان میگیرم
مادری که بهشت زیر پایش است
چطور میشود به او دل نبست
عالم با آفرینش مادر دگرگون شد
با یک ذره غم او جهان پر از خون شد
مادر وقتی دل شکسته باشد
تمام راهها بسته باشد
در عالم عاشق شدن بر دو چیز واجب است
اولی خدا و دومی مادر است
خدا چون مهربان است
مادر چون پاره جان است
(منبع : از کتاب از خدا تا خدا ، مقصود شکاری (خوشنام ) ص 24 ، چاپ اول 1393)نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :